جم نما
    • 🏠 صفحه اصلی
    • 🎭 سرگرمی ها
    • 🎧 موسیقی ها
    • 🔬 مقاله و تحقیق
    • 📰 عناوین اخبار
    • ✍️ انتقاد و پیشنهاد
    1. 🏠صفحه اصلی
    2. 🔬 تحقیق و مقاله
    3. انسان دارای چند وجه است

    انسان دارای چند وجه است

    انسان دارای چند وجه است
    امتیاز دهید ★★★★★ رتبه 5 از 5

    تعداد نظرات

    0 دیدگاه

    تعداد لایک

    5 پسندیدن

    تاریخ انتشار

    سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰

    بازدید

    173 نفر

    مدیران یک شرکت تولیدی، دربارۀ چگونگی پرداخت دستمزد به کارکنان شرکت اختلاف نظر دارند؛ برخی پیشنهاد می‌کنند، به هر کسی به اندازه‌ای که شایستگی دارد، دستمزد پرداخت شود. این عده تفاوت‌های افراد مانند توان جسمی و ذهنی، انگیزه و مهارت را برجسته می‌کنند، رقابت میان افراد برای تولید بیشتر را ضروری می‌دانند و افراد و گروه‌های «توانگر» را در اولویت قرار می‌دهند.
    برخی دیگر پیشنهاد می‌کنند، از هر کس به اندازۀ توانش کار بخواهیم اما به اندازۀ نیازش به او دستمزد بدهیم. این عده شباهت‌های افراد مانند همنوع، هم وطن و همکار بودن را برجسته می‌کنند و بر آن تأکید می‌نمایند، ولی افراد و گروه‌های «کم‌توان» را در اولویت قرار می‌دهند.
    راهکار پیشنهادی هر گروه برای تعیین قیمت کار افراد نیز متفاوت است. گروه اول معتقدند بازار همان طور که قیمت کالاها را براساس قانون عرضه و تقاضا تعیین می‌کند، می‌تواند قیمت کار افراد را نیز بر همین اساس مشخص نماید. اما از نظر گروه دوم، بازار نمی‌تواند ارزش واقعی کالاها و کار افراد را مشخص کند. برای مثال شاید فردی ناچار شود برای تعمیر ترکیدگی لولۀ آب خانه‌اش در یک روز تعطیل تابستانی، مبلغ گزافی به تنها لوله کشی که آمادۀ کار است بپردازد، اما آیا ارزش واقعی کار این لوله کش، همین مقدار است؟ همان طور که برخی راننده‌های تاکسی در ساعات پرتردد و روزهای بارانی، کرایه‌ای را طلب می‌کنند که بیشتر از نرخ قانونی است. به همین دلیل گروه دوم، دخالت دولت برای کنترل بازار را لازم می‌دانند. آنها به دولت اعتماد می‌کنند و معتقدند دولت به نمایندگی از همه و به نفع همه عمل می‌کند. هرچند مدیران این شرکت دربارۀ چگونگی پرداخت دستمزد به کارکنان گفت‌وگو می‌کنند، امّا در واقع به دنبال تحقق هدف بزرگ‌تر و اساسی‌تری هستند. آیا می‌توانید هدف و مسئلۀ اصلی آنها را حدس بزنید؟ شما راهکار کدام گروه را بیشتر می‌پسندید؟ آیا خودتان راهکار دیگری برای دستیابی به آن هدف دارید؟

    تفاوت یا نابرابری؟

    همه می‌دانیدکه افراد از جنبه‌های مختلف با یکدیگر متفاوت‌اند. انسان‌ها از نظر قد، وزن، جنس، رنگ پوست، توانایی جسمی و ذهنی، قدرت سیاسی، ثروت، تحصیلات، مهارت، پایگاه اجتماعی، محل سکونت، زبان، لهجه و... باهم تفاوت دارند. اما آیا همۀ این تفاوت‌ها از یک نوع‌اند؟ با دقت در تفاوت‌های میان افراد مشخص می‌شود که همۀ تفاوت‌ها از یک نوع نیستند؛ برخی تفاوت‌ها، تفاوت‌های اسمی نامیده می‌شوند و نمی‌توان افراد را بر اساس این تفاوت‌ها، رتبه بندی کرد. مثلاً برخی افراد سفیدپوست و برخی رنگین پوست هستند. این دو گروه از نظر رنگ پوست متفاوت‌اند، امّا هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد. یا زن و مرد از نظر جنسیت با یکدیگر متفاوت‌اند اما هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد.
    برخی تفاوت‌ها مانند تفاوت در قد، هوش، ثروت و تحصیلات، تفاوت‌های رتبه‌ای نامیده می‌شوند و می‌توان افراد را براساس این تفاوت‌ها، رتبه بندی کرد؛ یعنی برخی افراد کمتر و برخی بیشتر از این ویژگی‌ها برخوردارند. برای مثال افرادی که دارای قد و ضریب هوشی متفاوت هستند، با هم نابرابرند یا افرادی که دارای ثروت و تحصیلات متفاوت هستند، با هم نابرابرند. آیا نابرابری در قد و هوش همانند نابرابری در ثروت و تحصیلات است؟ نابرابری‌ها، خود دو گونه‌اند؛ برخی نابرابری‌ها، طبیعی هستند مانند نابرابری افراد در قد و ضریب هوشی، اما برخی نابرابری‌ها مانند نابرابری در تحصیلات و ثروت، اجتماعی‌اند؛ یعنی در جامعه ایجاد می‌شوند. برای مثال میزان تلاش افراد یا موقعیت خانواده‌ای که در آن متولد شده‌اند، آنها را از نظر رتبه نابرابر می‌سازد. بنابراین تفاوت‌ها را می‌توان به سه نوع «تفاوت اسمی»، «نابرابری طبیعی» و «نابرابری اجتماعی» تقسیم کرد.



    گفت‌وگو کنید (صفحهٔ ۶۹ کتاب درسی)

    در طول تاریخ، بسیاری از فرهنگ‌ها و جوامع، تفاوت‌های اسمی و نابرابری‌های طبیعی را بهانه‌ای برای نابرابری‌های اجتماعی قرار داده‌اند. مثلاً به دلیل تفاوت میان دو جنس یا نژادهای مختلف، میان آنها نابرابری‌های اجتماعی ایجاد کرده‌اند. عده‌ای در مخالفت با این نوع برخوردها، همۀ تفاوت‌ها و نابرابری‌ها را نابرابری اجتماعی می‌پندارند و همۀ نابرابری‌های اجتماعی را نیز مضر و مخرب می‌دانند. هردوی این نگاه‌ها، نادرست‌اند. به نظر شما هر کدام از این دو نگاه چه مشکلاتی ایجاد می‌کنند؟
    ایراد نگاه اول: رقابت بین افراد از روی عدالت نیست، شکاف بین قشرهای مختلف به مرور زمان عمیق‌تر می‌شود و مانع تلاش و خلاقیت افرادی که لایق هستند می‌شود و فشار و سختگیری بر قشرهای ضعیف باعث خشونت‌های شدیدی می‌شود.
    ایراد نگاه دوم: گاهی نابرابری‌ها موجب پیشرفت جامعه می‌شود مانند نابرابری‌ استعدادها و علائق برای کسب مشاغل مختلف در جامعه، از بین بردن نابرابری‌ها و یکسان‌سازی گاه باعث می‌شود انگیزه رقابت از بین برود، و ممکن است افراد قدرتمند به حقوق خود نرسند.

    سه رویکرد به نابرابری اجتماعی

    «نابرابری اجتماعی» یکی از مهم‌ترین موضوعات مورد توجه جامعه شناسان است. تفاوت‌های اسمی و نابرابری‌های طبیعی در صورتی که به نابرابری‌های اجتماعی منجر شوند، مورد توجه جامعه شناسان قرار می‌گیرند. جامعه شناسان در مطالعۀ نابرابری‌های اجتماعی، به قشربندی اجتماعی در جوامع توجه دارند و می‌گویند علّت نابرابری‌های اجتماعی این است که مزایای اجتماعی یعنی ثروت، قدرت و دانش به صورت نابرابر میان افراد توزیع شده‌اند، از این رو برخی افراد در بالای سلسله مراتب اجتماعی قرار می‌گیرند و برخی افراد در پایین آن.



    امّا آیا وجود نابرابری‌های اجتماعی برای جامعه ضرورت دارد؟ یا اینکه برای برقراری عدالت اجتماعی باید با نابرابری اجتماعی مبارزه کنیم و همۀ افراد و گروه‌ها را برابر نماییم؟ در پاسخ به این پرسش‌ها، رویکردهای متفاوتی وجود دارد؛
    رویکرد اول: برخی جامعه شناسان معتقدند که نابرابری اجتماعی برای بقای جامعه ضرورت دارد. از نظر آنان نابرابری اجتماعی از تفاوت‌ها یا نابرابری‌های طبیعی بر می‌خیزد.
    برای مثال دو نفر را تصور کنید که هر کدام یک هکتار زمین دارند و در آن کشاورزی می‌کنند. در پایان سال فردی که توانمند بوده و تلاش بیشتری کرده است، محصول بیشتری برداشت خواهد کرد. ممکن است فرد دیگر به دلیل ناتوانی یا تنبلی نتواند هیچ محصولی برداشت نماید. این فرد برای برطرف کردن نیازهایش، به دیگری که محصول بیشتری برداشت نموده، نیازمند خواهد شد. در اینجا یک مبادله رخ می‌دهد، مثلاً فردی که محصول اضافی دارد، نصف زمین فردی که محصول ندارد را از او می‌گیرد و در عوض هزینه‌های زندگی او را برای یک سال تأمین می‌کند. از این به بعد، یکی از کشاورزان یک و نیم هکتار زمین دارد و دیگری نیم هکتار. اگر این روند سال بعد هم ادامه پیدا کند، کسی که باز هم نتوانسته محصولی برداشت نماید، دیگر زمینی نخواهد داشت و ناچار به کار مزدی خواهد شد؛ یعنی برای دیگری کار خواهد کرد.
    این جامعه شناسان طرف دار قشربندی اجتماعی هستند و معتقدند که از گذشته تا حال، هیچ جامعه‌ای بدون قشربندی اجتماعی نبوده است یعنی قشربندی پدیده‌ای است که در همه زمان‌ها و مکان‌ها وجود داشته است.



    نان چنین می‌پندارند که نابرابری‌های اجتماعی نتیجۀ تفاوت‌ها یا نابرابری‌های طبیعی هستند، بنابراین عادلانه‌اند اما آنها این واقعیت را نادیده می‌گیرند که نابرابری‌های اجتماعی همیشه نتیجۀ نابرابری‌های طبیعی نیستند. مثال ذکر شده در ابتدای بحث شاید بتواند نقطهٔ آغاز شکل گیری نابرابری‌های اجتماعی را توجیه نماید، امّا نمی‌تواند نابرابری اجتماعی میان افرادی که در طبقات اجتماعی مختلف متولد می‌شوند را توضیح دهد. در هر جامعه‌ای، برخی از افراد در طبقهٔ بالا و برخی دیگر در طبقهٔ پایین متولد می‌شوند؛ یعنی نقطۀ شروع رقابت میان افراد، یکسان نیست. مثلاً کودکانی که در طبقۀ بالا متولد می‌شوند، نسبت به کودکانی که در طبقۀ پایین متولد می‌شوند، از امکانات آموزشی بهتری برخوردارند. در چنین شرایطی یک نابرابری اجتماعی مقدمۀ نابرابری‌های اجتماعی بعدی می‌شود، نه یک تفاوت یا نابرابری طبیعی. طرف داران قشربندی با طبیعی دانستن قشربندی اجتماعی، نقش انسان‌ها و جوامع در پدید آمدن و ادامه یافتن آن را نادیده می‌گیرند و تغییر در آن را چندان امکان پذیر نمی‌دانند. به علاوه با تأکید بر کارکردهای قشربندی، آن را تأیید و تثبیت می‌کنند. با اینکه طرف داران قشربندی اجتماعی رقابت را در زندگی اجتماعی، ضروری می‌دانند امّا از این نکتهٔ مهم غفلت می‌کنند که در رقابت عادلانه باید نقطۀ شروع رقابت یکسان باشد. شما دربارۀ رقابت در زندگی اجتماعی چه نظری دارید؟

    رویکرد دوم: اندیشمندان اجتماعی که مخالف قشربندی اجتماعی هستند، معتقدند که نابرابری‌های اجتماعی ناشی از تفاوت‌ها و نابرابری‌های طبیعی نیست، بلکه نتیجهٔ روابط سلطه جویانه میان انسان‌هاست و باید با آن مبارزه کرد. اینان عدالت اقتصادی را مهم می‌دانند و معتقدند که با توزیع برابر ثروت، عدالت برقرار خواهد شد. از نظر آنان، مالکیت خصوصی موجب برقراری روابط ظالمانه میان افراد و در نتیجه، نابرابری اجتماعی شده است، بنابراین برای ایجاد برابری باید مالکیت خصوصی را از میان برداشت، مخالفان قشربندی گمان می‌کنند، اگر مالکیت خصوصی از بین برود، دیگر طبقۀ پایین نخواهیم داشت و بدین ترتیب همگان شرایطی یکسان خواهند داشت. از نظر آنان قشربندی اجتماعی توسط انسان‌ها پدید آمده و تداوم یا تغییر آن نیز به دست آنهاست. علاوه بر این تأکید آنان بر معایب قشربندی نشان می‌دهد که آنان خواهان از میان برداشتن قشربندی هستند. آیا حذف مالکیت خصوصی راه حل مناسبی برای برقراری عدالت در جامعه است؟ آیا عدالت به معنای برابری است؟

    با حذف مالکیت خصوصی، انگیزۀ رقابت از بین می‌رود؛ زیرا این امر سبب می‌شود، تلاش و شایستگی بیشتر افراد کوشا و توانمند نادیده گرفته شود. در این رویکرد، نقطۀ شروع رقابت‌ها یکسان می‌شود امّا به دلیل اینکه انگیزۀ رقابت از بین می‌رود، راه پیشرفت مادی مسدود می‌گردد. به نظر شما آیا رقابت و رفاقت همیشه در مقابل یکدیگرند؟
    رویکرد سوم: طرف داران عدالت اجتماعی معتقدند هیچ کدام از دو رویکرد قبل، عادلانه نیستند. رویکرد اول عادلانه نیست چون این واقعیت را نادیده می‌گیرد که افرادی که در طبقۀ اجتماعی پایین متولد می‌شوند حتّی با داشتن شایستگی و تلاش برابر با افرادی که در طبقۀ اجتماعی بالا متولد می‌شوند، به سادگی امکان رقابت با آنها را ندارند. رویکرد دوم نیز عادلانه نیست زیرا در آن افراد توانمند و کوشا، به اندازۀ استحقاقی که دارند، از مزایای اجتماعی برخوردار نمی‌شوند. در رویکرد اول، نقطهٔ آغازِ رقابت و در رویکرد دوم نقطهٔ پایان رقابت عادلانه نیست. هر دو رویکرد به دلیل ناعادلانه بودن، با فطرت انسانی سازگار نیستند و در نتیجه به شکست می‌انجامند. در رویکرد عادلانه، مالکیت خصوصی لغو نمی‌شود امّا جامعه وظیفه دارد امکان رقابت را برای همگان فراهم کند و نقطۀ شروع رقابت را یکسان نماید. بدین منظور دولت به نمایندگی از جامعه مؤظف است، نیازهای ضروری همۀ افراد مانند خوراک، پوشاک و مسکن را تأمین کند. بدین ترتیب همۀ کودکان از امکانات اولیه برای پیشرفت، بهره مند می‌شوند و می توانند براساس توانایی و شایستگی خود با دیگران رقابت نمایند. دولت نیز تلاش می‌کند برای کاهش نابرابری‌های اجتماعی تدابیر بیشتری بیندیشد؛ مثلاً از ثروتمندان مالیات بگیرد و از آن برای رفع فقر در جامعه استفاده کند.




    این سه رویکرد در مدل زیر نمایش داده شده است. آیا می‌توانید آن را تفسیر کنید؟

    ارزیابی کنید (صفحهٔ ۷۴ کتاب درسی)

    جوامع مختلف برای کاهش نابرابری‌های اجتماعی راهکارها و راه حل‌های مختلفی را در پیش می‌گیرند از جمله؛
    گرفتن مالیات از اقشار برخوردار
    پرداخت یارانه به اقشار کم برخوردار
    به نظر شما آیا اجرای این راه حل‌ها سبب کاهش نابرابری‌های اجتماعی در ایران شده است؟
    در برخی شرایط این راهکار‌ها مؤثر بوده‌اند. ولی در مواقعی این راهکار‌ها خود باعث ایجاد نابرابری‌های جدید گردیده‌اند. به طور مثال قانون گرفتن مالیات از طبقهٔ سرمایه‌دار اگر به خوبی اجرا نشود و انسان‌های ثروتمند و قشرهای توانمند به دلایلی مانند رشوه، داشتن قدرت از پرداخت مالیات فرار کنند افرادی نباشند تا با این امور رسیدگی کنند باعث افزایش نابرابری‌های ناعادلانه می‌شود.
    راهکار پیشنهادی شما برای کاهش نابرابری اجتماعی در کشور چیست؟
    برای کاهش نابرابری اجتماعی باید توسط افراد متخصص و ماهر اداره گردد. دارایی و ثروت همهٔ افراد زیر نظر گرفته شود. مسئولین باید در برابر فعالیت و کارهایی که انجام می‌دهند پاسخگو باشند.

    جامعه شناسی انتقادی

    در نیمه دوم قرن نوزدهم، مسئلۀ قشربندی اجتماعی در جهان متجدد، چالش فقر و غنا را به وجود آورد و فقرا و ثروتمندان را به دو گروه متخاصم تبدیل کرد. این چالش اولین چالشی بود که در جهان متجدد ظاهر شد و این جهان را به مخاطره انداخت. طرفداران و مخالفان قشربندی اجتماعی نیز درگیر این منازعه شدند. آنها بر اساس دانش علمی به دفاع از رویکرد خود می‌پرداختند و هر کدام، دیگری را به غیر علمی بودن، متهم می‌کردند. در رویکرد مخالفان قشربندی اجتماعی، ظرفیت‌هایی برای انتقاد از قشربندی اجتماعی وجود داشت ولی به دلیل غلبۀ رویکرد پوزیتیویستی، امکان استفاده از آن وجود نداشت. با افول رویکرد پوزیتیویستی، در نیمۀ دوم قرن بیستم، این ظرفیت انتقادی مورد توجه قرار گرفت و به شکل گیری جامعه شناسی انتقادی انجامید.
    می‌دانید که زندگی اجتماعی انسان، دو وجه دارد:
    از سویی افراد در زندگی گروهی خود با یکدیگر، جهان اجتماعی و ساختارهای آن را می‌سازند.
    از سوی دیگر هر جهان اجتماعی الزام‌ها و پیامدهایی دارد که زندگی انسان‌ها را متأثر می‌سازد. تا زمانی که یک جهان اجتماعی از طریق مشارکت اجتماعی افراد پابرجاست، پیامد‌های آن نیز باقی است. با تغییر جهان اجتماعی موجود و به دنبال آن، برداشته شدن الزام‌هایش، جهان اجتماعی جدیدی شکل می‌گیرد و پیامد‌های دیگری به دنبال می‌آورد. همواره این امکان وجود دارد که یکی از این دو وجه زندگی اجتماعی بیشتر مورد توجه و تأکید قرار گیرد و وجه دیگر آن نادیده گرفته شود. مثلاً پیامد های جهان اجتماعی برای افراد برجسته شوند و بیشتر مورد تأکید قرار گیرند ولی این وجه که جهان اجتماعی ساختهٔ انسان هاست نادیده گرفته شود یا بالعکس. یعنی گاهی نظام اجتماعی و ساختارهای آن و گاهی کنش های اجتماعی مورد توجه قرار می‌گیرند. برجسته کردن یک وجه زندگی اجتماعی و تأکید بر آن و نادیده گرفتن وجه دیگر، می‌تواند آثار و پیامدهای نامطلوبی برای زندگی اجتماعی به وجود بیاورد. جامعه شناسان انتقادی به این نکتۀ مهم توجه داشتند. آنها همانند جامعه شناسان تفهمی تفسیری بر توانایی و خلّقیت افراد در ساختن جهان اجتماعی تأکید می‌کنند امّا کم توجهی رویکرد تفهمی به ساختارهای اجتماعی و تأثیر این ساختارها بر زندگی افراد را درست نمی‌دانند. جامعه شناسان انتقادی معتقدند، گاهی جهان اجتماعی و ساختارهای آن که به دست خود انسان‌ها ایجاد شده‌اند، انسان‌ها را زیر سلطهٔ خود در می‌آورند. بی توجهی به ساختارهای اجتماعی و نادیده گرفتن آنها، به معنای چشم پوشی از آثار و پیامدهای مخرب آنهاست؛ زیرا انتقاد از ساختارهای اجتماعی و در نتیجه کنترل آثار مخرب آنها را ناممکن می‌سازد. این جامعه شناسان بر ضرورت انتقاد علمی از ساختارهای سرکوبگر، تأکید می‌کنند تا از سلطۀ چنین ساختارهایی بر انسان‌ها پیشگیری شود و همچنین زمینۀ شکل گیری ساختارهای اجتماعی انسانی‌تر و اخلاقی‌تر فراهم آید.

    فاصلۀ میان وضعیت موجود و وضعیت مطلوبِ جهان اجتماعی، جامعه شناسی را به داوری دربارۀ ارزش‌ها و انتقاد از آنها می‌کشاند. جامعه شناسان انتقادی برای داوری و انتقاد به معیارهای علمی نیاز دارند تا بر اساس آن معیارها، وضعیت موجود را ارزیابی کنند، تصویری از وضعیت مطلوب ترسیم نمایند و راه عبور از وضعیت موجود به سوی وضعیت مطلوب را پیشنهاد دهند. جامعه شناسی پوزیتیویستی و تفهمی تفسیری از ارائۀ چنین معیارهایی ناتوان بودند؛ جامعه شناسی انتقادی، علم را به معنای حسی و تجربی آن محدود نمی‌داند و سعی دارد از محدودیت‌های علم تجربی رها شود تا بتواند چنین معیارهایی را جست‌وجو کند. امّا آیا جامعه شناسان انتقادی به این معیارها دست می‌یابند؟

    بخوانیم و بدانیم
    برخی جامعه شناسان، قشربندی اجتماعی را جهانی و ضروری می‌دانند؛ یعنی معتقدند تاکنون هیچ جامعه‌ای بدون قشربندی وجود نداشته است و قشربندی برای جامعه، کارکردهای ضروری دارد. آنان کارکردهای قشربندی را با طرح چند سؤال و پاسخ به آنها شرح می‌دهند که جامعه چگونه انگیزۀ برعهده گرفتن نقش‌های مناسب و پس از آن انگیزۀ انجام وظایف این نقش‌ها را در افراد ایجاد می‌کند؟ سپس توضیح می‌دهند که:
    - برخی نقش‌ها از نقش‌های دیگر کم زحمت‌تر، راحت‌تر و خوشایندترند.
    - برخی نقش‌ها برای بقای جامعه از نقش های دیگر، مهم‌ترند.
    - نقش‌های متفاوت، به توانایی‌ها و استعدادهای متفاوتی نیاز دارند.
    به نظر این جامعه شناسان، نقش‌های عالی رتبه همان نقش‌هایی هستند که بر عهده گرفتن آنها پرزحمت و پرمسئولیت است ولی برای بقای جامعه مهم‌ترند و به بیشترین توانایی و استعداد نیاز دارند. بنابراین جامعه باید پاداش‌های بیشتری برای این نقش‌ها در نظر بگیرد تا افراد شایسته، این نقش‌ها را بپذیرند و به خوبی آنها را ایفا نمایند وگرنه نقش‌های بلند پایه در جامعه بدون متصدی می‌مانند. مثلاً برای اینکه افراد، دردسرها و سختی‌های تحصیل و کار در رشتۀ پزشکی را بپذیرند، جامعه ناگزیر است که حقوق بالا، فراغت کافی و احترام زیادی برای این نقش در نظر بگیرد.
    به این نظریه انتقادات مهمی وارد شده است. گفته می‌شود که این نظریه:
    جایگاه ممتاز کسانی را که از مزایای اجتماعیِ قدرت و ثروت برخوردارند، حفظ می‌کند زیرا آنها را شایستۀ داشتن چنین امتیازاتی می‌داند و حتّی اعطای چنین پاداش‌هایی را به صلاح جامعه می‌بیند.
    - این نظر که چون نظام قشربندی در گذشته وجود داشته و در حال حاضر نیز وجود دارد پس در آینده هم باید باشد، صحیح نیست. شاید جوامع آینده را بتوان به شیوۀ قشربندی نشده‌ای ساخت تا نابرابری اجتماعی تا حد امکان کاهش یابد.
    - آیا این فکر که هر نقشی که مزایای اجتماعی بیشتری دریافت می‌کند، برای جامعه مهم‌تر است، چندان قابل دفاع نیست.
    - آیا واقعا نقش یک پرستار در جامعه، کم اهمیت‌تر از یک هنرپیشۀ سینما است؟
    - آیا نقش یک رفتگر برای جامعه، حیاتی‌تر از مدیران تبلیغاتی نیست؟
    - آیا ثروت، قدرت و احترام اختصاص داده شده به این نقش‌ها متناسب با اهمیت آنهاست؟
    - آیا نقش‌هایی که مزایای اجتماعی کمتری دریافت می‌کنند لزوماً راحت‌تر و خوشایندترند؟
    مثلاً نقش کارگر راحت‌تر و خوشایندتر از نقش مدیر است؟
    - آیا افراد واجد شرایط برای نقش‌های بلندپایه به راستی کمیاب‌اند؟ یا چون بعضی افراد از کسب آموزش‌های لازم برای دستیابی به نقش‌های بلند پایه محروم‌اند و فرصت نمی‌کنند که توانایی‌هایشان را نشان دهند، تعداد افراد شایسته، کم به نظر می‌رسد؟
    - لازم نیست همیشه برای تشویق مردم به برعهده گرفتن نقش‌های بلندپایه، حتماً به آنها قدرت، درآمد و احترام بدهیم. گاهی آدم‌ها به دلیل رضایت از انجام کار خوب یا به خاطر خدمت به دیگران نیز، به ایفای نقش‌های مهم و پرزحمت ترغیب می‌شوند.

    تحقیق کنید (صفحهٔ ۷۷ کتاب درسی)

    اگر چه عدالت، همواره مورد توجه و علاقۀ انسان‌ها بوده است؛ ولی برای همۀ دیدگاه‌هایی که دربارۀ آن سخن می‌گویند، اهمیت یکسانی ندارد. برخی دیدگاه‌ها، عدالت را اساسی‌‌ترین ارزش یا یکی از اساسی ترین ارزش‌ها می‌دانند ولی برای برخی دیگر، عدالت از آن جهت اهمیت می‌یابد که وسیله‌ای برای تحقق ارزش‌های دیگر است؛ مثلا عدالت را مقدمۀ دستیابی به رفاه مادی یا آزادی می‌دانند و برای رسیدن به رفاه و آزادی، خواهان عدالت هستند.
    دربارۀ جایگاه عدالت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تحقیق کنید.
    در دین اسلام تعداد 29 آیه مستقیماً دربارهٔ عدالت و حدود 290 آیه در مورد ظلم که ضد عدالت است نازل شده نشان از اهمیت آن در دین اسلام است. عدالت یکی از اصول پنج‌گانه است که جایگاه خود را حفظ کرده است. که در نهج‌البلاغه دربارهٔ عدالت به دو مورد اشاره کرده است 1) قرار گرفتن هر چیزی سر جای خود ۲) رعایت کردن حقوق. پس به طور کلی عدالت یعنی اینکه به هرکس اندازهٔ حقش داده شود.
    طبق قانون اصل ۳۰ قانون اساسی دولت وظیفه دارد وسایل آموزش و پرورش رایگان برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم آورد. (متن قانون اساسی)

    مفاهیم اساسی (صفحهٔ ۷۸ کتاب درسی)

    - نابرابری اجتماعی، قشربندی اجتماعی، نابرابری اسمی، نابرابری رتبه‌ای، نابرابری طبیعی، عدالت اقتصادی، مالکیت خصوصی، عدالت اجتماعی، رقابت، بازار آزاد، کنترل دولت، جامعه‌شناسی انتقادی

    خلاصه کنید (صفحهٔ ۷۸ کتاب درسی)

    - فاصلۀ میان وضعیت موجود و وضعیت مطلوب جهان اجتماعی، جامعه شناسی را به داوری دربارۀ ارزش‌ها می‌کشاند.
    از جنبه‌‌های مختلف بین انسان‌ها تفاوت و نابرابری وجود دارد.
    جامعه‌شناسی انتقادی هم به کنش اجتماعی افراد و هم به آثار نظم اجتماعی و ساختارها بر افراد توجه دارد و به دنبال معیار علمی داوری برای ارزیابی وضع موجود و راه رسیدن به وضع مطلوب است.

    آنچه از این درس آموختیم (صفحهٔ ۷۸ کتاب درسی)

    یکی از مسائل مورد توجه جامعه‌شناسان، نابرابری و یا قشربندی اجتماعی است.
    در نیمهٔ دوم قرن 20 با افول تصور پوزیتیویستی، جامه‌شناسی انتقادی به انتقاد از قشربندی پرداخته و به دنبال معیارهای علمی برای انتقاد از وضع موجود و رسیدن به وضعیت بهتر و مطلوب‌تر است.

    چکیده

    تجربه های تاریخی نشان می دهند که بسیاری از آسیب های درونی یا بیرونی پیش آمده برای سرزمین ما ریشه های هویتی دارند. هرگاه حکومت ها یا طبقات قدرتمند اجتماعی نگاه کلیت گرا و عطوفانه خود را نسبت به تمامی ارکان هویت برگرفته و سعی در حاکمیت بخشیدن به بخشی از هویت ملی یا حذف بخشی از آن داشته اند، عملاً این امر تعادل جامعه را برهم زده و سبب فروپاشی یا به هم ریختگی فرهنگی و اجتماعی شده است. وقتی که بخشی از هویت را نادیده انگاریم یا به سمت نابودی سوق دهیم، در عمل، بسیاری از مفاهیم، اندیشه ها، دانش ها و توانایی های جامعه را حذف کرده ایم که همین مسئله به نامتعادل شدن توسعه فرهنگ و در نهایت واژگونی آن می انجامد و همان گونه که از قدیم گفته اند، «بار کج هیچ وقت به منزل نمی رسد». در این مقاله ضرورت جامع نگری در تعریف، تبیین و تقویت هویت ملی تحلیل شده است.

    متن

    پیشینة قومیت در ایران

    فرایند ملّت‌سازی با حضور مادها، پارس‌ها و اقوام بعدی در همزیستی با یکدیگر در فلات ایران به زمانی باز می‌گردد که این اقوام ضروریات همزیستی را ذیل مناسبات طبقاتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی تنظیم‌شده توسط دستگاه دیوانی هخامنشی پذیرا شدند و خود در استمرار بقا و تحکیم و بسط هر چه بیشتر پایه‌های نفوذ و گسترش مرزهای اقتدار دستگاه حکومت ایرانی، مشارکتی فعال و تعیین‌کننده داشته‌اند به شکلی که هویت و موجودیت زیستی خود را در جایگاه فرد یا قومی ایرانی در امپراتوری ایران در چهارچوب مشارکت همگان برای خود فهم‌پذیر و موجه می‌دانستند و این وضعیت همچنان در دوران پس از هخامنشی و سلسله‌های بعدی نیز تداوم داشته است.

    ویژگی قائل شدن حق آزادی نسبی فرهنگی، زبانی و حق زیست کمابیش آزادانة اقوام ایرانی و برخورداری‌‌شان از فعالیت‌های دوشادوش در بخش‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... سبب ایجاد یکپارچگی ملّی و تقویت بیشتر احساس هم‌هویتی و هم‌سرنوشتی بین اقوام و طوایف مختلف ایرانی شده بود. رمز دوام و بقای این یکپارچگی در رعایت عدالت بود؛ چنان‌که یکی از پادشاهان ایرانی در آخرین لحظه‌های عمرش به فرزندانش این‌گونه وصیت کرد: «پیش از من وطنم ایالت گمنامی از آسیا بود و اکنون که می‌روم ملکة آسیاست... . اگر اعمال شما پاک و موافق عدالت است، نفوذ و اقتدار شما قوت خواهد یافت، ولی اگر در این خیال باشید که به یکدیگر زیان برسانید، اعتماد مردم را کاملاً فاقد خواهید شد. واقعاً چه کسی است که با بهترین حسن نیّت بتواند به شما اطمینان بدارد درصورتی‌که ببیند شما بی‌عدالتید؟»[1]

    به راستی رمز اینکه ایران باستان از ایالت گمنام آسیا به سطح ملکة آسیا ارتقا پیدا کرد، عدالت بود.

    یکی از مسائل مهم شناسایی حق اقوام و اقلیت‌های زبانی ــ فرهنگی ایرانی، آموزش زبان مادری در کنار زبان فارسی و فراهم آوردن شرایط لازم برای رشد و شکوفایی فرهنگ و هنر قومی و محلی است.

    پروفسور کلود ریویر گفته است: «نابودی هر زبانی به معنای نابودی گروه بزرگی از مفاهیم، اندیشه‌ها، دانش‌ها، ذهنیت‌ها و در یک کلام یک فرهنگ است و ازاین‌رو یکی از وظایف اساسی انسان‌شناسان فعالیت در جهت جلوگیری از این فرآیند است».[2]

    تنوع قومی در ایران واقعیتی عینی است و طبیعتاً این اقوام مطالبات مشروعی نیز دارند، که شایسته است برای تأمین عدالت اجتماعی و تحقق برابری حقوق شهروندی جامعة ایرانی، به آنها توجه شود و راهکاری اساسی ارائه گردد. اصول نوزدهم و بیستم قانون اساسی می‌گویند: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود. همة افراد ملّت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همة حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند».

    با همین ظرفیت‌های موجود قانون اساسی می‌توان برای حل معضلات و مشکلاتی که در زمینة مشارکت سیاسی، فرهنگی و... قومیت‌ها در بعضی از مقاطع به‌وجود آمده است راهکار مناسب ارائه داد.

    تجربة تاریخی تعامل با قومیت‌ها

    تعامل با قومیت‌ها یکی از راهکارهای مهم دولتمردان در تاریخ ایران بوده؛ زیرا ایران به دلیل وسعت فراوانش همواره با موضوع تنوع قومی مواجه بوده است. همچنین کشورهایی که با این موضوع روبه‌رو هستند سیاست تعامل را در پیش گرفته‌اند. آقای ماهاتیر محمد، نخست‌وزیر سابق و پدر توسعة مالزی، گفته است: ما در خصوص قومیت‌ها یا باید با آنها می‌جنگیدیم یا در قدرت سیاسی آنها را شریک می‌کردیم که ما راه دوم را به منظور توسعه انتخاب کردیم.

    مالزی، با جمعیت ۶۰ درصدی مسلمان، توانسته است بحث قومیت‌هایش را حل نماید، گام‌های محکم و بلندی در راه توسعه بردارد، صنعت توریسم خود را شکوفا سازد و نیز به آموزش، یعنی زیربنایی‌ترین بخش، توجه ویژه کند و برای هرکس که توانمندی داشت و به عبارتی برای همگان فرصت برابر آموزش فراهم سازد.

    ماهاتیر محمد اعتقاد دارد که کشورهای مسلمان با تحقق عدالت است که می‌توانند به توسعه برسند. تجربة تاریخ حکومت‌‌داری ایران به ما نشان می‌دهد که هرگاه وفاداری و وابستگی نسبت به مبانی قومی خاص، آن هم با توجه به تنوع و گستردگی مذاهب و اقوام و گرایشات مذهبی، به جای وفاداری ملّی به جامعة ایرانی اساس کار قرار گرفته، به هویت و وحدت ملّی جامعة ایرانی آسیب‌های جدی وارد شده و هویت ملّی و نیز هویت اقوام ایرانی را تحت‌الشعاع خود قرار داده و مشکل‌ساز گردیده است. ضرب‌المثلی است که می‌گوید: «آزموده را دوباره آزمودن خطاست»؛ لذا شایسته است که به منظور تقویت هویت اقوام ایرانی، که اساس هویت ملّی است، وفاداری ملّی به جامعة ایرانی را به جای وابستگی‌های خاص اساس کار قرار بدهیم. در این خصوص می‌توان گفت که وحدت ملّی زمانی می‌تواند تقویت شود که دولت دارای مشروعیت سیاسی و قانونی باشد و به منظور ارتقا و تقویت هویت ملّی بکوشد.

    قرار دادن مشروعیت دولت براساس یکی از اجزای تشکیل‌دهندة هویت ایرانی، به جای تأکید بر کلیت آن، ویژگی فراگیر دولت ایرانی را مخدوش می‌سازد و به تضعیف پایه‌های وحدت و هویت ملّی منجر می‌شود. این مسئله به‌ویژه دربارة اعتقادات مذهبی اهمیت پیدا می‌کند. اختلافات عقیدتی مبتنی بر فرقه‌های مذهبی یکی از نقاط آسیب‌پذیر جامعة ایرانی است. این ویژگی زمانی مشکل‌آفرین می‌شود که دولت ایران مشروعیت خود را براساس مبانی ارزشی یکی از گروه‌ها و اقوام قرار دهد.

    تأکید بر وفاداری و تعهد نسبت به مبانی قومی خاص، آن هم با توجه به تنوع و گستردگی گرایشات مذهبی، سیاسی و فکری در ایران کنونی، می‌تواند برای وحدت ملّی جامعة ایرانی زیان‌بار باشد. دولت، زمانی فراگیر خواهد بود که به جای وابستگی‌های خاص، وفاداری ملّی به جامعة ایرانی را اساس قرار دهد و در جهت مشارکت دادن و جذب همة قشرهای جامعة ایرانی، بدون توجه به عامل اقوام، اعتقادات مذهبی، زبانی، تعلقات قومی یا فکری آنها، بکوشد.

    با توجه به وجود گروه‌های زبانی و مذهبی در ایران، گسترش مشارکت سیاسی و گردش نخبگان مسئله‌ای حیاتی برای پویایی جامعه و دولت در این کشور محسوب می‌شود. کنترل دولت توسط گروه خاصی از نخبگان و راه نیافتن سایرین در ساختارهای قدرت، به بیگانه شدن آنها از مرکز کمک می‌‌‌کند و وحدت ملّی را به مخاطره می‌افکند.

    گروه‌هایی نظیر آذری‌ها، کردها و بلوچ‌ها، از زمان ظهور دولت ایران قبل از اسلام، بخش‌های جدایی‌ناپذیر جامعة ایران محسوب شده و همان‌گونه‌که در گذشته در شکل دادن به میراث سیاسی و فرهنگی ایران و دفاع از آن سهم داشته‌اند، امروزه نیز شایسته است در حیات سیاسی و اجتماعی جامعة ایران مشارکت فعال داشته باشند. رعایت این امر، به‌ویژه در مورد آن دسته از گروه‌های زبانی و مذهبی که حضور چندانی در ساختارهای قدرت و تشکیلات گوناگون دولت و نهادهای وابسته به آن ندارند، ضرورتی ملّی محسوب می‌شود.

    کثرت‌گرایی مذهبی و زبانی جامعة ایرانی و فراگیرندگی میراث فرهنگی و سیاسی آن حکم می‌کند که دولت، فراگیر باشد. دولت فراگیر نیز فقط در صورت گسترش مشارکت سیاسی و حضور قشرهای گوناگون جامعة ایرانی در آن شکل می‌گیرد و فقط چنین دولتی است که توان مقابله با مشکلات گوناگون دنیای پیچیدة معاصر را دارد.


    اجزای هویت ایرانی

    بررسی و تجزیه و تحلیل اجزای تأثیرگذار بر صورت‌بندی هویت ملّی ایران، گامی ارزنده در فرایند هویت‌شناسی این ملّت به شمار می‌آید. به اعتقاد جامعه‌شناسان، وابستگی مکانی و موقعیت جغرافیایی یکی از عوامل تشکیل‌دهندة هویت ملّی در جوامع مختلف محسوب می‌شود و معمولاً احساس تعلق به موطن و زادگاه سبب شکل‌گیری هویت یک مجموعه می‌گردد. از دیگر عوامل مؤثر در شکل‌دهی به هویت یک جامعه، برخورداری از زبان و پیشینة تاریخی مشترک است.

    عده‌ای از صاحب‌نظران، زبان را محور و اساس شکل‌گیری فرهنگ می‌دانند و معتقدند تعلق به ترکیب خاص زبانی و لهجه‌ها و گویش‌های محلی و حتی الفاظی که در ساختار زبان به‌کار می‌رود، محدوده و دایرة هویت را مشخص می‌کند. افزون بر این، برخورداری از تاریخ مشترک و احساس افتخار به مفاخر ملّی، از جمله اسطوره‌های ادبی، هنری، علمی و فرهنگی، از عوامل هویت‌بخش قلمداد می‌شود.

    در کنار اجزای یادشده، باورهای دینی، هنجارهای اخلاقی و اعتقادات مذهبی در شکل‌دهی به هویت ملّی و فرهنگ ملّت‌ها تعیین کننده‌اند و معمولاً اعتقاد به آموزه‌های مذهبی جایگاهی کلیدی در شکل‌گیری هویت یک ملّت دارد. هماهنگی و همگونی تمامی این اجزا در کنار یکدیگر سهمی اساسی در شکل‌دهی به هویت منسجم و یکپارچة ملّت ایران دارد.

    در هویت ایرانی، آموزه‌ها و باورهای مذهبی اسلام تشکیل‌دهندة محتوای آن به شمار می‌آید، به‌گونه‌ای‌که تبیین ماهیت اجزای تشکیل‌دهندة هویت ملّی و فرهنگی ملّت ایران، نیازمند شناخت رابطة دو عامل اسلامیت و ایرانیت و هم‌پیوندی و همبستگی این دو عامل در شکل‌دهی به هویت ملّی ایران است. با توجه به سابقة دیرینةیکتاپرستی و نگرش سماوی مردم ایران، دین مبین اسلام در باورها، ارزش‌ها و هنجارهای آنان جایگاه محوری دارد.

    مردم ایران در تاریخ سراسر افتخار خود با اتکا به تجربیات تمدنی، فرهنگ غنی و سرشار از خودباوری و با بهره‌گیری از آموزه‌های تمدن‌ساز دین مبین اسلام ابتکار عمل‌هایی داشته‌اند و در این رهگذر از اقتباس بعضی ویژگی‌های مثبت فرهنگ‌های دیگر و نیز فراگیری علوم، دانش و زبان‌های سایر ملّت‌ها فروگذار ننموده‌اند.

    به طور مثال ایرانیان به سرعت زبان و ادبیات عرب و متون دینی را آموختند و با تسلط به زبان عربی نسبت به تنظیم قواعد صرف و نحو همت گماردند که این امر، تأثیری شگرف در ترویج اندیشة اسلامی در حوزة تمدنی اسلام برجای گذاشت. به علاوه ایرانیان، با توجه به هویت ایرانی ــ اسلامی خود، با تعهد دینی و ایمان اسلامی و جهد بسیار آثار فراوان تاریخی را در زمینة تاریخ‌نگاری اسلامی ــ ایرانی به زبان عربی نگاشتند. اندیشمندان و تاریخ‌نگارانی چون ابن مقفع، ابوعلی مسکویه، ابومنصور ثعالبی و دیگران از جمله اندیشه‌ورزان ایرانی بودند که در تاریخ تمدن اسلامی سهیم بوده‌اند. به هر تقدیر، مردم ایران با ایجاد هم‌پیوندی و سازش میان دو عامل ایرانیت و اسلامیت توانستند به هویت ملّی خود شکل بخشند و با استفاده از این هویت در مقاطع مختلف، برگ‌های زرین و پرافتخاری را در تاریخ خود بر جای بگذارند که شکل‌گیری جنبش‌های اصیلی نظیر قیام تنباکو، جنبش مشروطیت، نهضت ملّی شدن صنعت نفت و پیروزی انقلاب اسلامی ایران از جمله مصادیق بارز آن به شمار می‌آید.

    تأثیر انقلاب اسلامی در شکل‌دهی به هویت ملّی

    برای بررسی تأثیر انقلاب اسلامی در شکل‌گیری و استحکام هویت ملّی ایران درک این واقعیت ضروری است که این انقلاب رویکرد غرب‌پژوه را در مقابل دو رویکرد غرب‌پذیر و غرب‌ستیز برگزید؛ از قرن نوزدهم و هم‌زمان با نخستین سال‌های ارتباط ایرانیان با مظاهر فرهنگی و تمدنی غرب در دورة قاجار، گروهی از تحصیل‌کردگان، روشنفکران و سیاستمداران خودباخته، شیفتة تجددگرایی غرب شدند و تنها راه پیشرفت جامعة خود را تقلید و اقتباس صرف از آن تلقی نمودند. در این مقطع زمانی، افرادی چون میرزا ملکم‌خان، تقی‌زاده و آخوندزاده تنها راه توسعة ایران را کنار گذاشتن هویت بومی و مواریث فرهنگی و سنتی کشور و تقلید همه‌جانبه از مظاهر مدرنیتة غربی می‌دانستند. این رویکرد بعدها نیز به ایدئولوژی مسلط رژیم پهلوی تبدیل شد و این رژیم، براساس این راهبرد، درصدد مسخ سنّت‌های بومی و مذهبی جامعة ایران از جمله حجاب و آداب و رسوم مذهبی برآمد.

    با پیروزی انقلاب اسلامی، زمامداران کشور به احیای هویت اسلامی ــ ایرانی اقدام نمودند؛ لذا شایسته است با تأکید بر ضرورت خودآگاهی ملّی و ارتقای خودباوری فرهنگی، در چهارچوب نهضت بازگشت به خویشتن، به احیای سنت‌ها و فرهنگ بومی در کنار بهره‌برداری از تجربیات بشری و اقتباس نکات مثبت مدرنیته توجه شود تا از این رهگذر، ضمن حفظ سنّت‌ها و بهره‌گیری از بعضی مظاهر مدرنیته با رویکردی غرب‌پژوه، پویایی و بالندگی جامعه در مسیر تکوین هویت ملّی و فرهنگیِ متعامل و سازنده به منصة ظهور برسد. هویت دارای سطوح گوناگونی است که از سطح هویت فردی آغاز می‌شود و به هویت ملّی می‌انجامد. در میان این دو سطح، سطوحی از هویت قرار دارند که هر کدام دارای سهمی در هویت‌بخشی به اجتماعات انسانی‌اند. از جملة این سطوح هویتی می‌توان به هویت خانوادگی، هویت قبیلگی و هویت قومی اشاره کرد، اما نکتة اساسی در زمینة شیوة تعامل و اثرگذاری و اثرپذیری سطوح هویت این است که معمولاً سطوح جزئی‌تر هویت در طول سطوح کلان‌تر آن قرار دارند نه در عرض آن. به طور مثال هویت قومی یک فرد نه تنها با هویت ملّی وی تعارض ندارد، بلکه در درون هویت ملّی معنا پیدا می‌کند. این اصل کلی درخصوص اقوام مختلف و هویت قومی مستقر در سرزمین ایران نیز صادق است، به‌گونه‌ای‌که تمامی قومیت‌های ایرانی، در درجة اول، خود را ایرانی و در درجة دوم، خود را به قوم و قبیله و زادبوم خویش متعلق می‌دانند و همین امر یکی از عوامل عمدة همبستگی اندام‌وار قومیت‌ها و اقلیت‌ها در سرزمین یکپارچة ایران اسلامی بوده است.

    انسجام و اتحاد اقوام ایرانی در چهارچوب مرزهای جغرافیایی کشور ایران نمونه‌ای از هم‌گرایی ملّی را از گذشته تاکنون به منصة ظهور رسانده است، هرچند دشمنان استقلال و تمامیّت ارضی ایران هرازچندگاهی تلاش کرده‌اند برای نیل به اهداف مداخله‌جویانه و شوم خود، از تکثیر و تنوع قومی در ایران سوءاستفاده نمایند، اما در این نیز نه تنها توفیقی به‌دست نیاورده‌اند، بلکه بر خلاف تصور غلط خود، در مواقع بروز تهدیدات خارجی اتحادی مثال‌زدنی در میان تمامی اقوام ایرانی در مقابله با بیگانگان تحقق پیدا کرده که مانع دست‌اندازی آنان بر سرنوشت ملّت سرافراز ایران شده است. حال پرسش اساسی این است که به‌راستی چرا به‌رغم تلاش بیگانگان و متجاوزان برای بهره‌برداری از تنوعات قومی در ایران، همواره همزیستی مسالمت‌آمیز این اقوام و اتحاد مستحکم آنان را در سراسر کشور شاهد بوده‌ایم؟ بدون‌شک، هویت ملّی و فرهنگی ایرانیان و اجزای تشکیل‌دهندة آن در این راه همواره سهمی اصلی داشته‌اند.

    یکی از اجزای اصلی هویتی که کارکردش، وحدت و اتحاد اقوام ایرانی را به ارمغان آورده اعتقادات و باورهای اجتماعی برآمده از دین مبین اسلام است. اسلام بیش از هزار سال است که آیین مشترک همة گروه‌ها و اقوام ایرانی به شمار می‌آید؛ لذا دین اسلام، به عنوان زیربنای هویت ملّی ایرانیان، در این عرصه همواره به مثابة نیرویی وحدت‌بخش عمل کرده و به‌رغم وجود مذاهب مختلف شیعه و سنی در نقاط مختلف این سرزمین، تمامی ایرانیان مسلمان و اقوام ایرانی، حول محور دین مبین اسلام، از کیان و مرزهای کشور اسلامی خود دفاع کرده و در مقام عمل و مقاطع حساس، نمونه‌ای مثال‌زدنی از انسجام و هم‌گرایی ملّی را به نمایش گذاشته‌اند.

    عوامل گوناگونی سبب ایجاد و تقویت همبستگی قومی در سرزمین ایران شده است. علاوه بر نیروی وحدت‌بخش دین، تاریخ مشترک عامل دیگری است که سبب پیوند قومیت‌های ایرانی در مقاطع مختلف شده است. گروه‌های قومی ایران همگی دارای تاریخ طولانی سکونت در ایران و برخوردار از پیشینة تاریخی ضد استعماری بوده‌اند. همین امر سبب شده است که اقوام و قومیت‌های ایران از حافظة تاریخی مشترکی برخوردار باشند، به‌گونه‌ای که همگی آنان ایرانی بودن را بالاتر از هویت قومی خود قرار داده و با در نظر گرفتن هویت قومی در طول هویت ایرانی خود، همواره به ایرانی بودن خود بالیده‌اند. در تاریخ ایران، در موارد لزوم همة این اقوام به منظور صیانت از استقلال و تمامیت ارضی کشور به مبارزه‌ای بی‌امان علیه متجاوزان و اشغالگران دست زده‌اند، به‌طوری‌که ریچارد کاتم، نویسندة معروف امریکایی، اذعان کرده است: «آگاهی مردم ایران از تاریخ باعظمتشان و غرور حیرت‌آوری که دربارة آن دارند، به عنوان یک نیروی پیونددهنده قادر است بسیاری از عوامل تفرقه‌انداز را خنثی نماید.

    در جامعة ایران گروه‌های اقلیت زبانی و مذهبی، برخلاف امریکای شمالی، گروه‌های غیربومی و مهاجر نبوده‌اند که از سایر کشورها و مناطق جهان به ایران مهاجرت کرده باشند، بلکه این اقلیت‌های مذهبی و زبانی ساکنان بومی این سرزمین هستند و تاریخ سکونت آنها به هزاران سال باز می‌گردد. بنابراین همواره در چهارچوب مرزهای فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی ایران در کنار یکدیگر زندگی کرده‌اند و در کنار حفظ تنوعات قومی و زبانی، همواره خود را ایرانی دانسته و از تمامیت ارضی و استقلال و سربلندی ایران اسلامی دفاع کرده‌اند». بنابراین قاعدة وحدت در عین کثرت مناسب‌ترین چهارچوب ذهنی، مفهومی و نظری برای بیان شیوة تعامل سازندة هویت‌های قومی با هویت ملّی در سرزمین پهناور ایران به‌شمار می‌آید؛ به‌این‌معناکه در این سرزمین اسلامی تمامی اقوام، گروه‌ها و پیروان مذاهب گوناگون، با حفظ هویت قومی و مذهبی خود، در چهارچوب کلیتی به نام ایران به تعامل سازنده با یکدیگر اهتمام داشته و در مقاطع مختلف، هر زمان که تهدیدات بالقوة خارجی کیان سرزمین مقدس ایران را تهدید کرده است، تمامی تمایزات را کنار گذاشته و در صفی واحد در برابر متجاوزان ایستاده‌اند.

    خداجویی و پرستش معبود یکی از ویژگی‌های فطری نوع بشر به شمار می‌آید، به‌‌گونه‌ای که انسان در کنار برخورداری از ویژگی‌های ذاتی نظیر کمال‌طلبی و حقیقت‌جویی، همواره دارای فطرت خداجویی و خداپرستی نیز بوده است. به‌رغم وجود عوامل بازدارنده و موانع ظاهری در مقاطع مختلف حیات بشری، این نیاز فطری هیچ‌‌گاه به فراموشی سپرده نشده و در اشکال مختلف بروز و ظهور عینی یافته است. ازاین‌رو دین‌داری را می‌توان یکی از ویژگی‌های اساسی بشر از ابتدای خلقت تاکنون به‌شمار آورد. این ویژگی ذاتی، یعنی صفت دین‌داری، جلوه‌های گوناگونی در حیات فردی و اجتماعی انسان‌ها برجای گذاشته است، به‌طوری‌که از یک طرف، یکی از عوامل مؤثر در شکل‌دهی به هویت، به مثابة باورداشت نوع بشر از ماهیت و اهداف خود در سطح فردی، و از سوی دیگر عاملی مؤثر در شکل‌گیری چهارچوب‌های هویت ملّی در درون مرزهای ملّی محسوب می‌گردد؛ لذا برای شناخت دقیق عوامل مؤثر بر هویت ملّی لازم است به عامل دین‌داری، در جایگاه یکی از منابع اصلی هویت‌بخش، نیز توجه شود.

    یکی از هنرمندی‌های‌ دولت‌های ‌‌توسعه‌گرا، توانِ تجمیع نیروهای اجتماعی و ایجاد و جلب انگیزة‌ عمومی درخصوص برنامه‌های توسعه است. این به هنرِ دولت برمی‌گردد که بتواند مشارکت همگان را در ابعاد مختلف توسعه سامان‌دهی کند.

    در ایران به چند دلیل با دشواری‌هایی برای تسریع در توسعه‌یافتگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در یک عبارت «انسانی» مواجه هستیم. مهم‌ترین این دشواری‌ها به خصوصیاتی برمی‌گردد که ایران با آنها شناخته می‌شود. پاره‌ای از این دشواری‌ها اقتصادی‌اند و پاره‌ای دیگر در ساختار سیاسی حکومت و نهادهای مرتبط ریشه دارند. بعضی از دشواری‌های فراروی دولت‌های ایرانی هم از سنخ فرهنگ و خلقیات ایرانیان و اعتقادات و باورهای عامه هستند. اهم دشواری‌های اخیر در ذیل برشمرده شده است:

    1ــ چند فرهنگی بودن ایران:

    وجود بیش از یازده قوم اصلی، بیش از چهار زبان، تکلم به بیش از ده گویش و لهجه و حضور پررنگ سنّت‌ها و رسوم محلی در میان مردم و تعصبات دینی، قومی و قبیله‌ای خاص در اکثر مناطق کشور، در مجموع شرایط را برای اجرای برنامه‌های توسعه و ایجاد فهم مشترکی از دغدغة ملّی مانند «ضرورت ارتقای سطح توسعه‌یافتگی» سخت می‌کند. جدا از اینکه تکثر فرهنگی، اقتضائات سیاسی و پیچیدگی‌های مدیریت و کشورداری خاصی را به دولت‌های دارای چنین شرایطی تحمیل می‌کند، دفتر توسعة انسانی سازمان ملل راهکارها و تجربه‌های تدوین‌شده‌ای را برای آسان‌تر طی شدن فرایند توسعه در اختیار این جوامع قرار می‌دهد.

    2ــ زیاد بودن فاصلة فرهنگی:

    در هر جامعه تعدّد سلیقه، گوناگونی فکر و نظر و تفاوت‌های بینشی و نگرشی وجود دارد و این مسئله‌ای بسیار طبیعی است، اما آنچه در جامعة ما وضع را به نوعی دشواری تبدیل ساخته، فاصله و تفاوت‌های بیش از حد و در بسیاری موارد رو در روی هم است. بالاخره در هر جامعه در اوج تفاوت‌های فکری و سلیقه‌ای هم که باشیم، می‌توان نقاط مشترکی را یافت که افراد را بتوان به دور آن منسجم نمود، در غیر این ‌صورت، انسجام لازمی که باید از درون آن جامعه درخصوص یک هدف یا برنامه‌ای ملّی نظیر عمل و احترام به قواعد و ضوابط پیشرفت و توسعه بجوشد، هیچ‌گاه به وجود نخواهد آمد. به وجود آوردن این انسجام نیز در خود ظرافت‌های خاصی دارد؛ از جمله اینکه به بهانة دستیابی به انسجام نباید اندیشه‌های متفاوت و تفاوت‌های اندیشگی را محدود ساخت.

    3ــ ناهم‌زمانی ذهنی و فکری:

    در شرایطی که تصورات عمومی در مختصات تاریخی و زمانی بسیار متفاوتی به وقوع می‌پیوندد، چقدر دستیابی به توسعه و متفق نمودن مردم بر روی طرح یا برنامه‌ای ملّی که به عزم همه نیاز دارد، سخت و دشوار است.

    بخشی از ایرانیان در گذشته به سر می‌برند، بخشی در زمان حال و بخشی هم در آینده‌های دور سیر می‌کنند. جالب این است که عموماً نه آنان که در گذشته‌های دور به‌سر ‌می‌برند، واقعاً به شناخت شایسته‌ای از آن دست یافته‌اند؛ نه آنان که در زمان حال هستند، تلاشی برای ایجاد تحوّل در وضعیت خود می‌کنند، و نه آنها که خود را در آینده‌های دور و دراز می‌بینند، واقعاً آینده‌نگرند؛ یا به خیال‌پردازی افتاده‌اند یا به توهّم دچارند. اصلاح ذهنیت‌ها و واقع‌‌‌گرا شدن افکار، قضاوت‌ها و تصورات مردم همراه شناختی پویا از زمان، کار مهم نهادهای فرهنگی و آموزشی دولت است.

    سنّت‌ها و حضور پررنگ آن در تاروپود اندیشه و رفتار ایرانیان به عنوان عاملی اصلی، از یک‌سو، و تحوّل‌طلبی و نوگرایی در اندیشه و رفتار، از سوی دیگر، ضرورت ترسیم الگویی را اقتضا می‌کند که دربرگیرندة اجزای تأثیرگذار در فرهنگ بومی ایران باشد، در غیر این صورت، یعنی در صورت ارائة الگویی از اندیشه و رفتار توسعه‌گرا که ملازم با ذائقه‌های ایرانی نباشد، مقاومت‌های محسوس و نامحسوس را در برابر نوگرایی می‌پروراند.

    بنابراین مطالعه‌ای گسترده برای شناسایی تمام اجزای تشکیل‌دهنده و عمل‌کننده در هندسة فکری، شخصیتی و رفتاری فردی و اجتماعی ایرانیان ضرورت دارد تا الگوی توسعه‌یافتگی در حداقلی‌ترین دیدگاه، اگر کاملاً مطابق این اجزا نیست، لااقل منافاتی هم نداشته باشد. گذشته از این بحث، هدف اساسی از طرح این موضوع انتخاب الگوی تربیتی و آموزشی برای نوع شخصیت مورد نظری است که پوشش‌دهندة توسعة بومی در ایران باشد؛ به طور واضح‌تر اینکه افراد جامعة ایرانی در آیندة پیش‌رو چه ترکیب شخصیتی باید داشته باشند تا هم ایرانیت و بعد درونی و فرهنگی حفظ شود و هم هدف اساسی، که توسعه‌یافتگی و پیشرفت است، تحقق یابد‌؟ و به تناسب آن به چه نوع تربیتی نیاز است تا شخصیت ایرانیِ آماده برای توسعه‌یافتگی تحقق یابد؟

    باید توجه کرد که برای ارتقای شاخص‌های توسعه‌یافتگی، که همان افزایش کیفیت زندگی، مطلوبیت‌آفرینی در سطح زیست فردی و اجتماعی و گسترش دامنة فرصت و انتخاب است، باید نوعی از تعلیم و تربیت را که ملازم با این ارتقاخواهی و توسعه است، برگزینیم؛ یعنی نمی‌توان در متون درسی و اهداف آموزشی، نظم و قانون را گوشزد کرد و از طرفی رسانه‌های جمعی تبلیغات و تأثیراتی مغایر این هدف را دنبال کنند؛ نمی‌توان تحصیل، تجربه و خلاقیت را راهِ پیشرفت و ترقّی قلمداد کرد، ولی دانش‌آموزان در محیط جامعه عملاً راه‌های آسان‌تر و میان‌بُر را برای پیشرفت احساس کنند و ببینند.

    یکی از پاسخ‌های مهمی که مصداق ضرورت بومی بودن الگو و روش توسعه‌یافتگی است، فرهنگ است. فرهنگ در زبان فارسی با مفاهیمی از قبیل علم، حرفه، فنّ، هنر، آموختن و آموزش، خرد، ادبیات و آداب معاشرت مترادف شده است، ولی همان‌طورکه جان لنگ (1988) معتقد است، فرهنگ‌ها در سراسر جهان منحصربه‌فرد هستند؛ زیرا هر فرهنگی، زمینه و بستر تاریخی خاص خود را دارد؛ در واقع هر فرهنگی نتیجه تبادلات بسیار طولانی بین انسان و محیط است و ناممکن است که بتوان دو جامعه را با تاریخ کاملاً مشابه یافت.[3] تفاوت در تجربیات تاریخی، جهان‌بینی‌های مختلف و فرهنگ‌های گوناگونی آفریده است و اساساً پویایی، سیّال بودن، تفاوت و گونه‌گونی، ویژگی هر فرهنگ زنده است.

    دربارة منطبق بودن الگوهای توسعه با فرهنگ هر کشور و این مسئله که توسعه در درون خود از اصول انسانی و سازوکارهای مشترکی بین افراد بشر پیروی می‌کند، اشاره به مضمونی از دبیرکل اسبق سازمان ملل خالی از لطف نیست: «هر فرهنگی بازتاب تاریخ، آداب و رسوم، نهادها و نگرش‌های یک کشور، جنبش‌ها و ستیزه‌ها و پیکار‌های اجتماعی آن و نیز نشان‌دهندة تناسب قوای سیاسی موجود در درون و برون مرزهایش است».[4]

    نقل جالب‌تر از یک مشاور عالی یونسکو دربارة تنوّع روش‌های دستیابی به توسعه است: «هر کشور یا گروهی از کشورها آزاد هستند که مفهوم خاص خودشان از توسعه را انتخاب کنند. ما باید به تنوّع دیدگاه‌ها در رویکردها خوشامد بگوییم. هیچ فردی مقیّد به تقلید از امریکایی‌ها نیست».[5]

    هویت ملّی و آموزش نیروی انسانی

    وقتی درست محاسبه‌ کنیم، دیدگاه‌هایی که از سرمایه‌گذاری در قاعدة هرم (یعنی آموزش ابتدایی) حاصل می‌شوند، معمولاً بیشتر از فایده‌هایی است که از سرمایه‌گذاری در رأس هرم (یعنی دوره‌های دکترا در دانشگاه‌ها) به‌دست می‌آیند. بنابراین، صَرفِ هزینه در تشکیل سرمایة‌ انسانی می‌توان گفت که راه بسیار کار‌آمدی در پیشبرد توسعه است.

    نیروی کار سالم‌، باسواد و ماهر شالودة رشد درازمدت کشور است. رشد ناگهانی و سریع وقتی به‌دست می‌آید که از منابع طبیعی به سرمایة انسانی برسیم. اگر منابع طبیعی به سرمایة انسانی تبدیل نشود، چنین رشدی احتمالاً پایدار نخواهد بود. تجربة بعضی از کشورهای صادرکنندة نفت، گواه این موضوع است. همچنان‌که اقتصاد جهانی به طور روزافزونی یکپارچه می‌شود، مزیت نسبی کشورهای درحال‌توسعه، به‌وﻳﮋه آنهایی که بزرگ‌تر و پرجمعیت‌ترند، احتمالاً بر مهارت و آموزش و توان فنّی و نیروی کارشان استوار خواهد بود. به علاوه، وجود نیروی کار تربیت‌شده و ماهر در انتقال تکنولوﮊی تأثیر خواهد داشت و جذب دانش فنّی کشورهای پیشرفته‌تر و مقصد را آسان‌تر می‌کند. حضور نیروی کار تعلیم‌دیده و ماهر در کشوری درحال‌توسعه جلب توجه خارجی برای آن کشور را آسان‌تر می‌کند. ازاین‌رو، راهبرد توسعة‌ انسانی، از راه‌های چندگانه، درهای فرصت‌های جهانی را به روی کشورهای درحال‌توسعه خواهد گشود. نیروی انسانی دارایی اصلی هر کشور به‌شمار می‌رود و فایده‌های سرمایه‌گذاری بر روی آن فراتر از افزایش بهره‌وری کار و دسترسی به فرصت‌های جهانی است. شهروندان سالم و خوب‌تربیت‌شده به انسجام کشور کمک می‌کنند و تحرکی در تمام جنبه‌های فرهنگ و زندگی پدید می‌آورند.[6] بنابراین برای آموزش اجزای هویت ملّی، با توجه به وجود اقوام و عشیره‌های متعدد در کشور، آموزش ابتدایی یکی از فرصت‌های ممکن برای این مهم است.

    سخن پایانی:

    رمز دوام و بقای یکپارچگی ملّی در کشوری چند قومی چون ایران رعایت عدالت، به رسمیت شناختن قومیت‌ها و تعامل با آنهاست. این امر از جمله سیاست‌های دولتمردان ایرانی در تاریخ کشور به شمار می‌رود؛ زیرا این کشور به دلیل وسعت فراوان همواره با موضوع تنوع قومی مواجه بوده است.

    تجربة گذشته نشان داده است هرگاه حکومت‌های ایرانی از توجه به کلیت جامعة ایرانی عدول کرده و فقط به یکی از اجزای تشکیل‌دهندة آن توجه داشته‌اند، به هویت و وحدت ملّی خدشه وارد شده است.

    در کشوری چند قومی مثل ایران هویت ملّی برآیند هویت قومیت‌های متعددی است که در آن سرزمین زندگی می‌کنند و چنین تجمیعی جز با به رسمیت شناختن تمامی ارکان مؤثر هویت قومی و فراهم نمودن زمینه‌های رشد و بالندگی آنها در فضایی سرشار از رضایت و احترام امکان‌پذیر نمی‌گردد و هویت ملّی جز در نتیجة ایجاد شرایط عادلانه و برقراری روابط احترام‌آمیز و به رسمیت شناختن هویت اقوام مختلف داخل کشور پدیدار نخواهد گشت. در سال‌های اخیر، وقوع انقلاب اسلامی ایران تحولی شگرف در جنبش بازگشت به خویشتن با تکیه بر هویت ملّی و فرهنگ اصیل و بومی جامعة ایران ایجاد کرد. مشارکت اقوام مختلف در شکل‌دهی به انقلاب اسلامی، حضور پرشور آنان در حماسة هشت سال دفاع مقدس و حضور میلیونی آنان در عرصه‌های سازندگی، راهپیمایی‌ها و انتخابات نمونه‌هایی گویا از تبلور عملی قاعدة وحدت در عین کثرت در سرزمین ایران بوده است. ولی برای حفظ این وحدت توجه به موارد ذیل ضروری است: ایران جزء کشورهای چند فرهنگی است، فاصلة فرهنگی در کشور ما از حد متعارف خود بیشتر است، ناهم‌زمانی ذهنی و فکری بین ایرانیان وجود دارد.

    در مبحث توسعه نیز بومی بودن الگو و روش توسعه‌یافتگی و منطبق بودن آن بر فرهنگ هر کشور ضروری است.

    ارائه شده توسط : حسین ایزدی

    در وب سایت : جم نما

    ثبت دیدگاه برای این مطلب
    نظرات شما عزیزان
    هیچ نظری برای این پست ارسال نشده است
    نظرسنجی

    به نظرتان بیشتر چه محتوای در جــم نـما منتشر شود؟

    مطالب پیشنهادی مشابه
    تفاوت و شباهت مستطیل و مربع
    تفاوت و شباهت مستطیل و مربع چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰ و بازدید : 110,149نفر
    خلاصه درس دفاع از میهن کتاب فارسی پنجم
    خلاصه درس دفاع از میهن کتاب فارسی پنجم شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ و بازدید : 60,980نفر
    نوعی پیمانه در بقالی ها که اجناس فله را با آن پر می کنند
    نوعی پیمانه در بقالی ها که اجناس فله را با آن پر می کنند سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ و بازدید : 52,826نفر
    کلماتی که با ات جمع بسته میشوند
    کلماتی که با ات جمع بسته میشوند شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ و بازدید : 44,816نفر
    چند جمله که نهاد مفعول متمم فعل داشته باشد
    چند جمله که نهاد مفعول متمم فعل داشته باشد جمعه ۹ مهر ۱۴۰۰ و بازدید : 41,107نفر
    معنی دوکس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آنکه اندو
    معنی دوکس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آنکه اندو یکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ و بازدید : 39,291نفر
    عضو اصلی تنفس ماهی که به وسیله آن اکسیژن موجود در آب را جذب م
    عضو اصلی تنفس ماهی که به وسیله آن اکسیژن موجود در آب را جذب م چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۱ و بازدید : 37,467نفر
    معنی گنج حکمت راه تندرستی فارسی دهم
    معنی گنج حکمت راه تندرستی فارسی دهم دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰ و بازدید : 36,069نفر
    یک متن که کلمه های خودآموزخودبینخودپسندخودجوشخودکار
    یک متن که کلمه های خودآموزخودبینخودپسندخودجوشخودکار یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ و بازدید : 33,784نفر
    بزرگترین عدد زوج طبیعی سه رقمی
    بزرگترین عدد زوج طبیعی سه رقمی پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰ و بازدید : 30,785نفر
    برچسب ها
    چند وجه انسان
    آمار جم نما
    تعداد گنجینه مطالب : 18,402 پست لایک کننده : 38,596 نفر تعداد لایک ثبت شده : 153,344 نفر مطالب محبوب بالای 10 لایک : 1,385 پست مطالب بالای هزار بازدید : 1,567 پست نظرات ثبت شده شما عزیزان : 5,828 نظر بازدید کل : 13.764M نفر

    © All Rights Reserved by:GemNamaGroup

    2019-2025