تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
5 پسندیدن
تاریخ انتشار
جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰
بازدید
71 نفر
جان جهان
زلفت ترانه خوان پریشانی منست
چشمت بهانه ی شب حیرانی منست
مهرت نشان ساحل بارانی منست
آخر مرا نگاه تو آتش به جان کند
گفتی بیا که خاطره خواه تو می شوم
تضمین لحظه های گناه تو می شوم
تاوان هرچه عمر تباه تو می شوم
عشقت مرا نشانه ی هر داستان کند
من ماندم حکایت و افسانه و غمت
سوزی نهاده در پر پروانه و غمت
آواره ام به کوچه و کاشانه ی غمت
کو واژه ایکه سوز دلم را بیان کند
رقصیده ام چو برگ درختان به شاخه ها
پاشیده ام چو قطره باران به شاخه ها
لغزیده ام چو سایه گریزان به شاخه ها
شاید مقیم کوچه ی جان جهان کند
با کیمیای مهر و لطف دعای سحرگهت
در لا به لای سوز و نوای سحرگهت
با نغمه های چون و چرای سحرگهت
راهی به سوی دولت امن و امان کند
فصل بهار و موسم سبزینه می رسد
پرتو فشان صورت آئینه می رسد
گلنغمه های دلبر دیرینه می رسد
مهرت اگر وفای خودش را عیان کند
ارائه شده توسط : حسین ایزدی
در وب سایت : جم نما
به نظرتان بیشتر چه محتوای در جــم نـما منتشر شود؟