تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
6 پسندیدن
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۰
بازدید
1,489 نفر
جمله ها در نگارش
در سیر مراحل منطقیِ آیین نگارش، پس از «زبان نگارش» به نقشِ جمله ها می پردازیم. نویسنده بعد از «زبان» باید به «جمله» توجه کند و نوشته خود را زیبا و بی عیب سازد، وی هر چه در این باره دقت و توجه کند، پایه های اثر خود را محکم تر بنا می نهد. در آغاز، انواع جمله را از نظر دستوری شرح می دهیم، سپس نقاط لغزش در جمله بندی را یادآور می شویم و برای وضوح بیشتر، شکل غلط و صحیح هر کدام را می آوریم.
انواع جمله
جمله از حیثِ: مفهوم، نظم طبیعی، فعل، ساختمان، استقلال مفهوم و اثبات و نفیِ پیام، انواعی به شرح زیر دارد:
1 - از حیث مفهوم و چگونگیِ ارائه پیام، چهار دسته است: خبری، پرسشی، عاطفی و امری.
2 - از حیثِ نظم طبیعی، دو دسته است: دستورمند (مستقیم) و نادستورمند (غیر مستقیم).
3 - از حیث فعل، سه گونه است: فعلی، اسنادی و بی فعل.
جمله فعلی آن است که از نهاد و فعلِ تام، ساخته شده باشد؛ مانند: «سیب رسید».
جمله اسنادی آن است که از نهاد، مسند و فعل ربطی ساخته شده باشد؛ مانند: «هوا (نهاد) سرد (مسند) است (فعل ربطی)».
جمله بی فعل به جمله ای گفته می شود که در ظاهر، فعل نداشته باشد و فعل آن در ژرف ساختِ جمله و یا تقدیر و نیت گوینده باشد؛ مثال: «ایستادن ممنوع» / «صبح به خیر».
4 - جمله از حیث ساختمان، دو گونه است: ساده و مرکب.
جمله ساده، جمله ای است که در آن فقط یک فعل به کار رفته باشد؛ مثال: «احمد پزشک است».
جمله مرکب، آن است که بیش از یک فعل داشته باشد؛ مثال: «درس هایت را بخوان تا در امتحان موفق شوی».
جمله پایه و پیرو: جمله پایه، آن قسمت از جمله مرکب است که غالباً غرضِ اصلی گوینده یا نویسنده را در بر دارد. جمله پیرو، آن جزء از جمله مرکب است که همراه جمله پایه می آید و وابسته به آن است. جمله پیرو، خود معنای کاملی ندارد؛ یعنی جمله ای است ناقص که مفهومی بر جمله پایه می افزاید؛ مثال: «تا شیر را باز کردم، آب فوران کرد».
در این جمله، غرضِ اصلی، فوران کردن آب است (آب فوران کرد) و جمله «تا شیر را باز کردم» علت و فوران کردنِ آب را بیان می کند.
برای تشخیص این دو جمله باید گفت: آن جمله که بار مفهوم و غرضِ اصلی گوینده را دارد معمولاً جمله پایه است و دیگری جمله پیرو.
5 - جمله از حیث داشتنِ استقلالِ مفهوم، دو گونه است: مستقل (کامل) و ناقص.
جمله مستقل یا کامل، آن است که به تنهایی مفهوم و پیام روشن و کامل دارد؛ مانند: «امام خمینی، عارف و سیاست مدار بود».
جمله ناقص، جمله ساده ای است که به تنهایی، مفهوم روشن و رسایی ندارد؛ مانند: «کتابی که خریده ام...».
6 - جمله از حیثِ اثبات و نفی پیام، دو دسته است: مثبت و منفی.
جمله مثبت، جمله ای است که وقوع امر یا داشتن و پذیرفتن حالتی را خبر دهد یا طلب کند؛ مانند: «محمود درس می خواند».
جمله منفی یا سلبی، جمله ای است که وقوع امر یا داشتن و پذیرفتنِ حالتی را نفی و سلب نماید و یا عدم آن را طلب کند؛ مانند: «محمود درس نمی خواند».
7 - جمله معترضه: جمله ای است که در ضمنِ جمله اصلی می آید و اگر آن را حذف کنیم خللی در معنا و مفهوم جمله اصلی پدید نمی آید؛ مانند: «جواد - خدا حفظش کند - جوان مؤدّبی است». (در این عبارت، جمله «خدا حفظش کند» معترضه است).
8 - جمله های پیوسته: جمله هایی هستند که به دنبال هم می آیند و از حیث مفهوم با هم ارتباط و پیوستگی دارند، اما همگی جمله های مستقل و کامل هستند. جمله های پیوسته، غالباً بدونِ حرف ربط می آیند و معمولاً بین آخرین جمله ها، حرف ربط یا قیدی می آورند؛ مثال: «خودنویسم گم شد. همه جا را گشتم. به کیف نگاه کردم. از خواهر و برادر پرسیدم. بالاخره پیدا شد».
اشکال ها در جمله بندی
الف) ابهام
ابهام به معنای دو یا چند معنایی بودنِ جمله است و خواننده، پیام روشن و شفافی از آن نمی گیرد؛ مثال: «حسن به برادرش گفت که مقاله اش منتشر شد».
جمله فوق، دو معنا دارد: 1 - مقاله حسن منتشر شد؛ 2 - مقاله برادر حسن منتشر شد.
ترکیب درستِ جمله فوق این است:
- حسن به برادرش گفت: مقاله ام منتشر شد.
- حسن به برادرش گفت: مقاله ات منتشر شد.
یادآوری:
گاهی ابهامِ جمله را با نشانه های سجاوندی (نقطه گذاری) می توان برطرف کرد؛ مثال:
غلط: غریبه ها اولین رمان او که برنده جایزه شد بازار گرمی پیدا کرد.
این جمله دو معنا دارد:
الف) غریبه ها، اولین رمان اوست.
ب) غریبه ها اولین رمان او نیست، بلکه اولین رمانِ برنده جایزه اوست.
صحیح: غریبه ها - اولین رمان او - که برنده جایزه شد، بازار گرمی پیدا کرد.
- غریبه ها، اولین رمانِ او که برنده جایزه شد، بازار گرمی پیدا کرد.
ب) ضعف تألیف
این امر از سستی پیوندِ اجزای جمله و حذفِ نا به جای بعضی از کلمه ها حاصل می شود؛ مثال:
غلط: در تراجم علما و دانشمندان باید ضمن آن که به دست اهل فن نوشته شود، مورد دقت قرار گیرد.
صحیح: تراجم علما باید به دقتِ تمام به قلم اهل فن نوشته شود.
ج) پیچیدگی
پیچیدگی و تعقید، فهم معنای جمله را دشوار می سازد، این کار ناشی از عواملی است که مهم ترین آنها را بر می شمریم:
1 - پیچیدگی ناشی از آوردنِ جمله بسیطِ طولانی:
غلط: «او ضمنِ پذیرش این که اطلاع ندارد آیا این عقیده هنوز هم در بیرون از امپراتوریِ عثمانی هواداری دارد یا نه، به خصوص در قفقاز و شمال ایران، ولی امیدوار است که در آینده نزدیکی نظرش درباره هویت ترکی، جانب داریِ بسیاری از ترک ها را - هر کجا که هستند - به سوی خود جلب کند.»
این پیچیدگی را می توان با شکستنِ جمله دراز و جا به جاییِ کلمه ها و کوتاه کردن تعبیرات و حذفِ زواید، برطرف کرد، به شکل زیر:
صحیح: «او قبول دارد که نمی داند آیا این عقیده هنوز هم در بیرون از امپراتوریِ عثمانی به خصوص در قفقاز و شمال ایران، هوادارانی دارد یا نه، ولی امیدوار است که نظرش درباره هویت ترکی به زودی، جانب داریِ بسیاری از ترک ها را - هر جا که باشند - جلب کند.»
2 - پیچیدگی ناشی از دوریِ نهاد و گزاره:
غلط: «شیخ طبرسی که برخی او را منسوب به طَبْرس (معرّب تفرش) و بعضی منسوب به طبرستان می دانند و لذا گروهی نامش را طَبْرسی و عده ای هم طَبَرسی می خوانند، دارای چند اثر تفسیری است.»
صحیح: «شیخ طبرسی دارای چند اثر تفسیری است. برخی او را منسوب به طَبْرس (معرّب تفرش) می دانند و لذا «طَبْرِسی» می خوانند، عده ای هم وی را منسوب به طبرستان می شمارند و لقبش را «طَبَرسی» تلفظ می کنند.»
د) پرهیز از الگوی جمله بندی فرنگی
رواج جمله بندی به سیاقِ فرنگی، بیشتر بر اثر کم مایگی مترجم است؛ یعنی به امکانات زبانی خود، کاملاً آگاه نیست و به فقر واژگانی و اصطلاحی دچار است، لذا به ترجمه لفظ به لفظ از یک عبارت یا جمله می پردازد و نهایتاً شیوه جمله بندی را عوض می کند و به «نحو»، که شالوده زبان است، لطمه می زند؛ نمونه ها:
غلط: این عراق بود که جنگ را آغاز کرد.
صحیح: عراق بود که جنگ را آغاز کرد.
غلط: تو مرا نمی فهمی.
صحیح: تو حال مرا (یا حرف مرا) نمی فهمی.
غلط: جنگ را تجربه کرده اند.
صحیح: جنگ را از سر گذرانده اند.
غلط: تا آن جا که اطلاعات نگارنده اجازه می دهد.
صحیح: تا آن جا که نگارنده اطلاع دارد.
ه) پرهیز از جمله های کوتاه
از جمله های کوتاه در داستان و رمان می توان استفاده کرد، اما در آثار علمی - پژوهشی روا نیست؛ مثال:
غلط: فلسفه، فکر را تقویت می کند. افقِ دید را گسترده می سازد. به یادگیری علوم دیگر مدد می رساند.
صحیح: فلسفه، فکر را تقویت می کند و افق دید را گسترده می سازد و به یادگیری علوم دیگر مدد می رساند.
و) پرهیز از جمله های بلند
غلط: «ساختمان موزه هفت تپه با الهام از سبک معماری و محلیِ ایران در منطقه خوزستان، هم آهنگ با وضعِ اقلیمیِ این منطقه و نیز با اقتباس از سبک خاص معماریِ ایلامی مکشوفه در حفاری های هفت تپه، به خصوص از نظر طاق های هلالی و اضلاعِ بی شمار با توجه به ایجاد تسهیلات برای بازدید کنندگان در فصل گرم ساخته شده است.»
صحیح: «ساختمان موزه هفت تپه با الهام از سبک معماریِ محلیِ خوزستان بنا گردیده است. طرح آن با وضع اقلیمی منطقه، هم آهنگی دارد و مُقبّس از سبکِ خاص معماریِ ایلامی است که در حفاری های تپه مذکور، کشف شده است. این بنا به خصوص از نظر داشتنِ طاق های هلالی و اضلاع بی شمار و تسهیلاتی که در آن برای بازدید کنندگان در فصل سرما پیش بینی گردیده، قابل توجه است.»
جمله های بلندِ اول (قسمت غلط) که فهم متن را مشکل می سازد به دلیل پرهیز از فعل است. در بخشی که عبارت صحیح آمده، با آوردنِ فعل های مناسب، متن به راحتی قابل فهم است.
ز) بهره گیری کمتر از جمله فرعی
استفاده زیاد از جمله فرعی، سبب می شود که خواننده نتواند سیر طبیعی نوشته را پی گیرد، لذا مناسب است جمله های فرعی به صورت مستقل در آیند و در جای خود قرار گیرند. در جایی که نمی توان جمله فرعی را به صورت مستقل آورد باید تا حد امکان آن را خلاصه کرد؛ مثلاً در جمله زیر باید جمله فرعی ربطی را به شکل مستقل در آورد تا جمله اصلی، طولانی و نامفهوم نشود:
غلط: «سخن یکی از استادان الهیات مؤسسه «سنت گابریل» که طی آن بر این حقیقت اعتراف کرده که عقل گرایی به مفهوم طردِ دین، پدیده ای است غربی که عاملِ عمده آن، ضعف آیین مسیحیت در پاسخ گویی به نیازهای حقوقیِ بشر بوده است گواه صدقِ ادعای ماست.»
صحیح: «گواه صدقِ ادعای ما، سخن یکی از استادانِ الهیات مؤسسه «سنت گابریل» است. او اعتراف کرده که عقل گرایی به مفهوم طردِ دین، پدیده ای است غربی که عاملِ عمده آن، ضعف آیین مسیحیت، در پاسخ گویی به نیازهای حقوقیِ بشر بوده است.»
اهمیت حروف در نگارش
در شماره های قبل از نقش فعل و اسم در نگارش، بحث کردیم. در این مقاله، اهمیت حروف را یادآور می شویم؛ با این تذکر که ما، هم در مقاله های گذشته و هم در این مقاله، به جنبه های دستوری و گرامریِ فعل و اسم و حرف، تمرکز و توجه نداشته و نداریم، بلکه آن چه را که در «نگارشِ زیبا» به کار می آید، آورده ایم.
اصولاً در نگارش، ذوقِ سلیم و مطالعه نثرهای خوب و تمرین، کارگشاست و دستور زبان و گرامرِ فارسی، تا آن حد خوب است که غلطهای دستوری مرتکب نشویم و زبان را از قاعده خارج نکنیم.
انواع حروف
حرف ها سه دسته اند: ربط، اضافه و نشانه.
حرف ربط
کلمه ای است که دو واژه هم گون یا دو عبارت یا دو جمله را به هم پیوند می زند. حرف ربط از نظر ساختمان دو قسم است: ساده و مرکّب.
حرف های ربط ساده عبارت اند از: اگر، اما، باری، پس، تا، چه، خواه، زیرا، که، لیکن، نیز، و، ولی، هم، یا.
حرف های ربط مرکّب، مجموعه ای از دو یا چند کلمه هستند و عبارت اند از: آن جا که، آن گاه که، از آن جا که، از آن که، از این روی، از بس، از بس که، از بهر آن که ، اکنون که، اگر چه، اگر چنان چه، الا این که، با این حال، با این که، با وجود این، بس که، به شرط آن که و... .
حرف اضافه
اضافه در این عنوان به معنای« نسبت» است. حرف های اضافه، کلماتی هستند که معمولاً کلمه یا گروهی را به فعل یا به صفتِ برتر یا به اسم های جمع و نظایر آنها نسبت می دهند و آنها را متمّم و وابسته آن قرار می دهند. حرف های اضافه از نظر ساختمان دو گونه اند: ساده و مرکّب.
حروف اضافه ساده عبارت اند از: الّا، الی، اندر، با، بدون، بر، برای، به، بهر، بی، تا، کسره اضافه ( ِ ).
حروف اضافه مرکّب از ترکیب یک حرف اضافه ساده با کلمه های دیگر (اسم، صفت و حرف) ساخته می شوند؛ مثل: غیر از = غیر + از / به غیر از = به + غیر+ از / به مجرّدِ = به + مجرّد+ ِ (کسره اضافه).
حرف نشانه
حروف نشانه، حرف هایی اند که برای تعیین مقام کلمه در جمله می آیند و نقش آن را مشخص می سازند و عبارت اند از: ا، ای، یا، را.
خطاهای نگارشی در هنگام استفاده از حروف
نویسندگان معمولاً در استفاده از پاره ای حروفِ ربط، اضافه و نشانه، اشتباه می کنند، در این جا برخی از آنها را یادآور می شویم:
اما: حرف ربطِ «اما» در آغاز جمله می آید:
غلط: کارشناسان برای حفظ جنگل تلاش های فراوانی کرده اند، در این مورد اما موفق نبوده اند.
صحیح: کارشناسان برای حفظ جنگل تلاش های فراوانی کرده اند، اما در این مورد موفق نبوده اند.
(عبارت فوق، مرکّب از دو جمله است: پایه و پیرو، که «اما» در آغاز جمله دوم آمده است).
گاهی شاعران بنابر ضرورت شعری، جای حرف ربط «اما» را تغییر می دهند؛ چنان که نخستین بار «احمد شاملو» در «باغ آینه» چنین سرود:
من اما هیچ کس را در شبی تاریک و توفانی نکشته ام
من اما راه بر مردِ رباخواری نبسته ام
من اما نیمه های شب ز بامی بر سرِ بامی نجسته ام
از آن پس، گروهی از نوپردازان گمان کردند که همه جا - چه در شعر و چه در نثر - لازم است جای «اما» را تغییر دهند و آن را از آغاز جمله به میان جمله ببرند و سخن خود را زیبا و شاعرانه کنند. این کار در نثرنویسی، خلافِ سنّت زبان فارسی است و باید از آن احتراز کرد. (ر.ک: ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم).
مثال دیگر:
غلط: ... سخن قرآن اما از جنس دیگری است.
صحیح: ... اما سخن قرآن از جنس دیگری است.
نثرهای روزنامه ای پر از این گونه خطاست و روشن است که این نوع نثرها در همه زمینه ها قابل الگوبرداری نیست.
تا: حرف ربط است و گاهی به تقلید از جمله بندی فرنگی آن را غلط به کار می برند:
غلط: او به درون خانه رفت تا صبح روز بعد، بدن نیمه جانش را بیرون آوردند.
استعمال «تا» در این جا غلط است، چون گویی شخصِ مذکور به منظور این که صبح، بدن نیمه جانش را بیرون آورند به آن جا رفته است. البته مقصود نویسنده این نبوده بلکه می خواسته بگوید:
صحیح: او به درون خانه رفت، اما صبح روز بعد، بدن نیمه جانش را بیرون آوردند.
یادآوری: «تا» واحدِ شمارش هم هست. بعضی - به اشتباه - استفاده از این واژه را در شمارش، عامیانه تلقّی می کنند و استعمال آن را دور از فصاحت می دانند، حال آن که در متون معتبر قدیم به کار رفته است و امروزه هم نثر نویسان چیره دست، از آن استفاده می کنند. مثال: «او هر روز، بیست تا نان می گرفت».
آن چه: حرف ربط است و پس از آن، نیازی به استعمال «که» نیست، خواه به صورت «آن چه که» باشد و خواه به صورت «آن چه را که» .
غلط: آن چه را که / آن چه که پیامبر (ص) فرموده وحی خداست.
صحیح: آن چه پیامبر (ص) فرموده وحی خداست.
چون و لذا: هر دو کلمه برای بیان علت به کار می روند و اجتماع هر دو در یک عبارت، خلاف فصاحت است:
غلط: چون گرسنه بود لذا رمق راه رفتن نداشت.
صحیح: چون گرسنه بود، رمق راه رفتن نداشت / یا: گرسنه بود، لذا رمق راه رفتن نداشت.
و، یا، و یا: از حروف ربط هستند. «و» برای پیوند دادن دو واژه یا عبارت و یا جمله است. «یا» برای جدایی نهادن میان آنها به کار می رود. «و یا» هنگامی استفاده می شود که چند واحد با «یا» گسسته شده و نوبت به واحد آخر رسیده باشد.
مثال زیر صحیح است:
«التهابی درونی او را ناراحت می کند و ترسی یا خواهشی یا وحشت و هراسی و یا تمنّا و آرزویی او را در جذبه مخصوصِ خود فرو می برد.»
«نیز» و «هم»: با آوردنِ یکی نیاز به دیگری نیست:
غلط: کتاب را آورد، دفتر را نیز هم.
صحیح: کتاب را آورد، دفتر را هم.
«اگر چه» و «هر چند»: هر یک از این دو واژه به تنهایی دارای معنای استدراک (توهّم زدایی از کلام سابق) هستند و استعمال آنها با واژه های استدراکی دیگری همچون «اما» و «ولی»، حشو است.
غلط: هر چند محدّث است ولی فیلسوف نیست.
صحیح: هر چند محدث است فیلسوف نیست / یا: محدّث است ولی فیلسوف نیست.
چنان که، چنان چه: چنان که، حرف ربط مرکّب است و دلالت بر تشبیه و تمثیل می کند و با «به طوری که» و «همان طور که» مرادف است: «نثر این کتاب، بسیار زیباست؛ چنان که، خواننده را جذب می کند».
اما «چنان چه » قیدِ تأکید است و معمولاً پس از کلمه «اگر» و برای تقویت معنای آن به کار می رود. «اگر چنان چه» یعنی: «اگر چنین باشد که»: «اگر چنان چه موافقت کند، همراه او خواهم رفت».
با وجود این / با این وجود: حرف ربط مرکّب است. «با وجود این» یعنی «با بودنِ این (وضع، حال، امر، شرط...). این کلمه مرادف است با «مع هذا»، «مع ذلک»، «با این همه» و از این قبیل.
به جای آن، گاهی «با این وجود» گفته می شود که غلط است، زیرا وقتی گفته می شود «با وجود این»، می توان پرسید: «با وجود چه»، اما وقتی می گوییم «با این وجود»، جوابی به دست نمی آید؛ مثال: «جوان است با وجود این، خردمند است». اگر بپرسیم «با وجود چه؟» گفته می شود: «با وجود این که جوان است»، ولی اگر بگوییم: «با این وجود» و پرسیده شود: «با کدام وجود؟» جوابی به دست نمی آید، زیرا در جمله پیشین کلمه «وجود» نیامده است تا بتوان به آن استناد کرد.
که: تکرار بی جای حرف ربط «که»، به زیبایی جمله لطمه می زند:
غلط: احمد از او خواست که هر گاه که فرصت کرد با هم ورزش کنند.
صحیح: احمد از او خواست هر گاه که فرصت کرد با هم ورزش کنند. / احمد از او خواست هرگاه فرصت کرد با هم ورزش کنند.
در رابطه با / در ارتباط با: حرف اضافه مرکّب است. «در این رابطه» یا «در این ارتباط»، قید مرکّب است. این ترکیب ها از نظر دستوری غلط نیستند و امروزه در زبان فارسی هم جا افتاده اند، ولی در فارسیِ فصیح و نثر علمی بهتر است از استعمال آنها پرهیز شود.
غلط: در ارتباط با، ارتباط ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس باید گفت که... .
صحیح: در خصوصِ ارتباط ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس باید گفت که... .
یادآوری: مرادفِ «در رابطه با» یا «در ارتباط با» حروفِ اضافه دیگری است که در نثرهای معیار، فراوان به کار می رود؛ مثل: درباره، در مورد، در خصوص، راجع به. برخی نویسندگان گویی اطلاعی ندارند که عبارت هایی امثال «درباره» و... هم وجود دارد، لذا دائماً «در ارتباط با» یا «در رابطه با» را به کار می برند.
به خاطر: حرف اضافه مرکّبِ «به خاطر» از ساخته های صد سال اخیر است و در زبان فارسی جا افتاده است. در گذشته دورتر، اصطلاحات متعدد دیگری در همین معنا به کار می برده اند؛ مانند: بر هوایِ، برای، از برای، برای دل، از بهر، از بهر دل.
اما «به خاطر» امروزه به چند معنای دیگر نیز به کار می رود که از آنها دو معنا متداول تر است: یکی «برای، به منظور، به قصد، به عزم» و دیگری «به سبب، به خاطر، به علت».
«به خاطر» در زبان فارسی جا افتاده و نمی توان آن را بیرون کرد، اما اولاً: کاربرد آن در نوشته های جدّی و دقیق، روا نیست و ثانیاً: باید از استعمال آن در معانیِ «به سبب» و «به منظور» خودداری کرد.
غلط: به خاطر بارندگی، از خانه بیرون نیامد.
صحیح: به سبب بارندگی، از خانه بیرون نیامد.
غلط: به خاطر مطالعه به کتاب خانه رفت.
صحیح: به منظور مطالعه به کتاب خانه رفت / یا: برای مطالعه به کتاب خانه رفت.
توسط: حرف اضافه «توسط / به توسط»، «به وسیله»، در فارسی وجود دارد، اما در این باره باید به چند نکته توجه داشت:
الف. در جمله ای که فاعل آن معلوم است نباید با آوردن «توسط»، آن را بی جهت مجهول کنیم:
غلط: کتاب توسط [به توسط / به وسیله ] علی خوانده شد.
صحیح: کتاب را علی خواند / یا: علی کتاب را خواند.
ب. در بسیاری موارد به جای «توسط / به وسیله» می توان از حروف اضافه دیگر استفاده کرد:
غلط: زندانی توسط گلوله از پا در آمد.
صحیح: زندانی با گلوله از پا در آمد.
غلط: ایران توسط لشکر اسلام فتح شد.
صحیح: ایران به دست لشکر اسلام فتح شد.
غلط: این بنا توسط توفان ویران شد.
صحیح: این بنا بر اثر توفان ویران شد.
غلط: قلعه توسط دشمن در محاصره قرار گرفت.
صحیح: قلعه در محاصره دشمن قرار گرفت. / قلعه را دشمن محاصره کرد. / دشمن، قلعه را محاصره کرد.
از سوی: برخی به جای «توسط» واژه فارسیِ «از سوی» را ساخته اند تا مشکل را حل کنند، اما باز هم ابهام و تصنّع باقی است، زیرا مشکل در فارسی و یا عربی بودنِ واژه ها نیست بلکه در ساخت جمله است، لذا اگر تغییر کند، ابهام ها نیز برطرف می شود:
غلط: شهر از سوی دشمن ویران شد.
صحیح: شهر را دشمن ویران کرد.
حذف حرف اضافه: در فارسی به کمک حروف اضافه بسیط و کلمات موجود در زبان، حروف اضافه مرکّب ساخته می شود: حرف اضافه بسیط + اسم + کسره اضافه؛ مثال: به رغمِ، به حکمِ، به وسیله، در میانِ و... .
پس از این ساخت، به حکم یکی از قواعد زبان شناسی (که بر طبق آن، هر کلمه مرکّبی بر اثر کثرت استعمال به کوتاهی می گراید؛ مانند: سرکه + انگبین = سکنجبین)، جزء اول که حرف اضافه بسیط است تدریجاً حذف می شود؛ مانند: وسیله (به وسیله)، رغم (به رغم)، ضمنِ (در ضمن)، حدود (در حدود)، طی (در طی)... .
این گونه حذف ها غلط نیست، ولی در فارسی فصیح و نثر دقیق - خاصه در متون علمی که نیاز به وضوح و صراحت دارد - بهتر است حرف اضافه مرکّب به صورت کامل آورده شود.
حرف اضافه معطوف: هرگاه یک حرف اضافه، همراه چند کلمه معطوفِ به هم به کار رود باید دقت کرد که آن حرف اضافه با هر یک از کلمه ها سازگار باشد. جمله «او وفادار و علاقه مند به سنّت خانوادگی است»، صحیح می باشد، چون حرف اضافه «به» با هر دو صفتِ «وفادار» و «علاقه مند» سازگار است.
اما اگر بگوییم: «او محافظ و علاقه مند به سنّت خانوادگی است» غلط است، چون حرف اضافه «به» با «علاقه مند» تطبیق می کند، ولی با «محافظ» تطبیق نمی کند.
در این گونه موارد باید یا کلمه را عوض کرد و یا سیاق عبارت را تغییر داد؛ مثلاً به جای جمله بالا می توان گفت: «او محافظ و دوست دار سنّت خانوادگی است». (ر.ک: ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ چهارم).
باری، توجه به این گونه ریزه کاری های نگارشی، متن را زیبا می کند و خواننده را برای درک معانی، همراه خود می برد.
حروف ربط : '' و دو جمله که با و به هم وصل شده اند به این... - ریاضی دبستان
حروف ربط :
'' و
دو جمله که با و به هم وصل شده اند به این ترتیب معنی دو جمله به هم ارتباط پیدا می کند
در آنجا دست به دعا برداشت .
با خدای خود زمزمه کرد .
'' در آنجا دست به دعا برداشت و با خدای خود زمزمه کرد
دو جمله مستقل هم پایه شده و به هم مربوط می شوند
'' اما و ولی جمله ها را به هم ربط می دهد و مفهوم دو جمله در مقابل هم است
یعنی جمله دوم به نوعی جمله اول را منفی می کند
آن ها همه جا را گشتند .
او را پیدا نکردند .
'' آن ها همه جا را گشتند ، اما او را پیدا نکردند
کاربرد ولی و اما در جمله مفهوم یکسانی دارد
مسعود کاغذ و قلم را گرفت ، اما نمی دانست چه بنویسد
مسعود کاغذ و قلم را گرفت ، ولی نمی دانست چه بنویسید .
مدرسه ما خیلی دور بود ، ولی من خسته نمی شدم .
آن کتاب را با دقت خواندم ، اما مفهوم آن را متوجه نشدم .
'' زیرا ، چون
دو جمله را به هم ربط می دهد و جمله اول مفهومی را بیان می کند و جمله دوم دلیل آن را می گوید
''حرفش را ادامه نداد ، (چرا ؟ )
زیرا خوابش برده بود
در معنی مفهوم هر دو یکی است ولی در اول جمله بهتر است چون استفاده شود
چون کاغذی برای نوشتن نداشت ، روی ماسه ها نوشت
چون گل ها را خیلی دوست داشت ، تصمیم گرفت از این راه جانشینی برای خود انتخاب کند .
'' حرف ربط
بعد و سپس
جمله ها را به هم ربط می دهد و ترتیب زمانی را نشان می دهد
'' ابتدا در شهر مرند اقامت کردم ، سپس به تبریز رفتم
'' نرگس آب پاش را برداشت ، بعد به طرف من آمد .
'' صیاد تیر را در کمان گذاشت ، سپس با کمال قدرت پرتاب کرد .
''آموزگار کتاب را باز کرد ، بعد شروع به خواندن شعر ستایش کرد .
'' اول ، دومین ، سوم ، نخست ، ابتدا ، آخر و …
نیز حروف ربطی هستند که ترتیب زمانی را بیان می کنند
'' اول بهار زیبا دست به قلم گرفت
دومین نقاش تابستان بود .
نقاش سوم پاییز ، رنگ های آتشین را انتخاب کرد
''ابتدا سیب زمینی را بشویید و آب پز کنید ، در مرحله دوم پوست آن را جدا کنید، سپس آن ها بکوبید و در آخر کمی نمک اضافه کنید .
ارائه شده توسط : حسین ایزدی
در وب سایت : جم نما
به نظرتان بیشتر چه محتوای در جــم نـما منتشر شود؟