تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
5 پسندیدن
تاریخ انتشار
دوشنبه ۲ آبان ۱۴۰۱
بازدید
211 نفر
بخاطر دارم زمانی که نوجوان بودم آرزوهایی داشتم که رسیدن به هر کدام از آنها برایم باور نکردی و مثل معجزه بود یکی از این آرزوهای به ظاهر بزرگ من داشتن یک دوچرخه بود .از آنجایی که از پدرو مادر این عبارت را به وفور شنیده بودم که هر چه را میخواهی از خدا بخواه ، برای تصمیم گرفتم به مسجد محلمان بروم و صمیمانه خواسته ام را بخداوند بگویم در وقت نماز با اشتیاق غیر قابل وصفی راهی مسجد شدم و بعد از نماز دستانم را روبه آسمان گرفته و از خداوند خواستم تا دوچرخه ای به من عطا کند. پیش نماز که صدای مرا شنیده بود گفت پسرجان مگر خداوند به انسان دوچرخه میدهد خداوند گناهان ما را میبخشد و به ما فرصت میدهد تا جبران کنیم تو هر وقت گناهی کردی بیا و از خداوند طلب مغفرت کن.
بشدت دلگیر و ناراحت بودم و شوق داشتن دوچرخه و دسترسی نداشتن به آن بشدت دل و دماغ از من ستانده بود .فردای آنروز از مدرسه که به خانه بازمیگشتم دوچرخه ای را دیدم که تکیه بر دیوار خودنمایی میکرد تصمیم گرفتم دوچرخه را با خود ببرم و اینکار راهم کردم و با خود گفتم به مسجد میروم و توبه میکنم موقع نماز مغرب به مسجد محل رفتم و از خداوند خواستم که گناه مرا نادیده بگیرد و مرا ببخشد .الان هم در گوشه ای از مملکتم مشغول خدمت به خلق الله میباشم ، راستش را بخواهید اختلاس میکنم و جز خدا کسی متوجه نمیشود اما برای جبران اشتباهم ، نماز میخوانم ، هیئت میروم ،سفره های نذری آنچنانی گسترده میکنم به فقرا کمک میکنم و هر شب به همراه بادیگاردهایم به مسجد میروم و توبه میکنم باور بفرمایید پیشانیم از فرط سجده به کبودی و گودی دچار شده ، آری خداوند توبه پذیر است .
ارائه شده توسط : مرضیه روشنمهر
در وب سایت : جم نما
به نظرتان بیشتر چه محتوای در جــم نـما منتشر شود؟