کلمات هم خانواده و متضاد (مخالف) درس های فارسی پنجم ابتدایی
کلمات هم خانواده و متضاد (مخالف) درس های فارسی پنجم ابتدایی ستایش فارسی پنجم ابتدایی معنای واژگان:
هستی: وجود، آفرینش، جهان از پی: به دنبال کریم: بخشنده که: چه کسی ننوازی: محبت نکنی غمخوارگان: رنج دیدگان
خاک: در این بیت به معنی انسان بیم: ترس، خوف چاره: تدبیر، راه حل قبله: جهتی که ما نماز می خوانیم مونس: همدم، یار بیچارگان: درماندگان، عاجزان واژگان هم خانواده:
ضعیف: ضعف، مستضعف
کریم: کرامت، تکریم
مونس: انس، انیس واژگان متضاد:
هستی # نیستی
ضعیف# توانا
بیچارگان# توانمندان، سعادتمندان درس 1 فارسی پنجم ابتدایی تماشاخانه معنای واژگان:
تماشاخانه: جایی که در آن چیزی نمایش داده می شود شگفتی ها: عجایب، پدیده های عجیب لطیف: زیبا، نرم تماشاگه: محل تماشا و گردش مقایسه کنیم:بسنجیم تأمل: اندیشه، درنگ کردار: عمل، رفتار نگاشته: نوشته آفرینش: خلقت، به وجود آمدن سنگالخ: زمینی که در آن سنگ فراوان باشد هیس: ساکت مخملی: از جنس مخمل، مثل مخمل نرم سر زده: بی خبر نارون: درختی برگ ریز که در همه جا پراکنده و از جمله درختان جنگلی نقاط معتدل
از هم گسیخت: از هم جدا شد، پاره شد دهقان: کشاورز تاک: درخت انگور شاخساران: درختان انبوه و پر شاخ و برگ گل بوته: بوته گل باز: دوباره سرشار: لبریز، پر پدیده: چیز تازه عجیب: غریب، شگفت آور درنگ: توقف، سکون سربه فلک کشیده: بسیار مرتفع، بلند عالمان: دانایان گوارا: مطبوع، دلچسب موضوع: مطلب شکننده: ظریف، نازک سردر می آورد: می رویند و رشد می کنند توصیف: وصف کردن تاالب: جایی که در آن آب جمع شود و بماند رفته رفته: آرام آرام رنگ رنگ: دارای رنگ های مختلف
توضیحات بشتر از درس اول فارسی پنجم درس 2 فارسی پنجم ابتدایی فضل خدا معنای واژگان:
فضل: بخشش بحر:دریا بر:خشکی لیل: شب اجزا: جمع جز، بخش ها تاثیر: اثر کردن شاخ برهنه: شاخه بدون برگ و میوه بنی آدم: انسان شاخسار: شاخه های درختان از پشت کوه بیرون آمد: طلوع کرد تحسین می کرد:آفرین می گفت خورشید نورش را پنهان کرد: غروب کرد برکه: آبگیر مغرور: خودخواه، متکبر به شگفت آمد: تعجب کرد جذب: چیزی را به سوی خود کشیدن مشخص: معلوم جالیز: کشتزار خربزه از کار خدا سردر نمی آورم: متوجه رازهای خدا نمی شوم
شکرت: شکر تو را شمار کردن: شمردن، حساب کردن که: چه کسی انجم: ستارگان نهار: روز خاک مرده: خاک خشک و بی حاصل بیخ: بن ، اساس توحیدگوی: ستایش کننده زمزمه: نغمه، سرود، آواز حسرت می خورند: افسوس می خوردند سراغ: در جستجوی چیزی رفتن غرور: سربلندی خود بینی: غرور، تکبر نسیم مالیم: باد آرام گلبرگ: برگ گل تشکر: سپاس گزاری لب به سخن باز کرد: شروع به حرف زدن کرد
خالق: آفریننده کردگان: درخت گردو ناگهان: غیر متنظره بالی وحشتناکی: گرفتاری سختی واژگان هم خانواده :
فضل:فاضل،فضیلت
انجم:نجوم ،نجم
شکر:شاکر ،تشکر تاثیر: موثر، اثر
تعریف: معرفی
دیدن: دید، دیدار
لیل = لیالی
شمار = شمردن – شمارش واژگان متضاد:
خورشید ≠ ماه
بحر# بر
لیل# نهار
مرده# زنده برهنه# پوشیده
بزرگ# کوچک
زیبا# زشت خواب# بیدار
مغرور# فروتن،متواضع
غمگین# شاد
توضیحات بشتر از درس دوم فارسی پنجم درس 3 فارسی پنجم ابتدایی رازی و ساخت بیمارستان معنای واژگان:
روزگاران کهن: زمان های قدیم بخش: فسمت، جا، مکان خالصه: به هرحال، کوتاه شده تصمیم گرفتند: اراده کردند در دل خندیدند: مسخره کردند شگفت زده: متعجب، متحیر فاسد: معیوب، خراب فرق: تفاوت، اختالف بلند آوازه: معروف، مشهور سمت: سو ، طرف دانایی: آگاهی سربلندی: سرافرازی رهنمای: راهنما دلگشای: خوشایند سرا: خانه گرای: گراییدن، میل داشتن شکوه: جالل ، بزرگی اندیشه: فکر
گرمابه: حمام محلی پرس و جو: پرسیدن طبیب: پزشک هوس: آرزو، میل فرا خواند: صدا زد، دعوت کرد خون سردی: بردباری ، آرامش پاکیزه تر: تمیزتر، پاک تر پدرش را از دست داده بود: پدرش فوت کرده بود دست بردار نبود: آن را رها نمی کرد هوشیاری: باهوشی ، آگاهی خرد:عقل بلند: دراز، افراشته دست گیرد: کمک می کند هر دو سرا: دنیا و آخرت گزند: آسیب ، ضرر برنا: جوان واژگان هم خانواده :
دانش: دانشمند، دانشگاه توانا: توانایی، توانمند واژگان متضاد:
فراوان ≠ اندک
خوشحال ≠ ناراحت
پس ≠ پیش
فاسد ≠ سالم
کهن # جدید
بزرگ # کوچک
نزدیک # دور تازه # کهنه
خندید # گریست
بدبو # خوش بو پاکیزه # کثیف
ساده # مشکل
سالم# بیمار مناسب # نا مناسب
برتر # پایین تر
بلند # کوتاه بد # خوب
برنا # پیر
توانا # ناتوان
توضیحات بشتر از درس سوم فارسی پنجم درس 4 فارسی پنجم ابتدایی بازرگان و پسران معنای واژگان:
بازرگان: تاجر گرد خود: دور خود مقام: رتبه خصلت: خلق و خوی، صفت روی برگرداند: برگردد، پشت کند، پشیمان شود مراقبت: نگهداری تهیدست: فقیر، مسکین خشنود: راضی، شاد کسب: درآمد، کار گمنام: بی نام و نشون فروغ: روشنایی ، پرتو نهان: خوبی ، پسندیده بودن آراست: زینت داد معلوم: مشخص بی شک: بی تردید ، بی گمان هالک: نابود حوادث: رویدادها، پیش آمدها معموال: بیشتر اوقات
اندوختن: جمع کردن، پس انداز کردن ، ذخیره کردن کاهلی: تنبلی، سستی اسباب: سبب ها ، علت ها غفلت: بی توجهی ، بی اعتنایی چارپایان: حیواناتی که دو دست و دو پا دارند بکوشید: سعی کرد ، تالش کرد فضیلت: نیکویی ، برتری شناخته شده: در این جا معروف نیکویی: خوبی ، پسندیده بودن نهان: مخفی پروردن: پرورش دادن، تربیت کردن بهره گیرند: استفاده ببرند موذی: آزار دهنده واژگان هم خانواده :
مراقبت = مراقب
حوادث = حادثه
تجربه: تجارب
جمع: مجموع، جامع
محافظت: حفاظ، حفظ مقصد: مقصود، قصد
غفلت: غافل
فضیلت: فاضل، فضل معلوم: علوم ، علم
هلاک: هلاکت، مهلک واژگان متضاد:
کاهلی ≠ زرنگی
خشنود ≠ ناراضی
آرام ≠ سریع
غفلت ورزیدن ≠ توجه کرن
با تجربه # کم تجربه ، بیتجربه بسیار # کم نیک # بد تهیدست# ثروتمند
زود # دیر
اندک # بسیار گرسنه # سیر
شاد # غمگین
گمنام # معروف ، مشهور نهان # آشکار
توضیحات بشتر از درس چهارم فارسی پنجم درس 5 فارسی پنجم ابتدایی چنار و کدوبن فارسی معنای واژگان:
کدوبن: بوته گل قد کشید: رشد کرد، بزرگ شد ازو: از او داوری: قضاوت مهرگان: اوایل پاییز جوانه می زد: شکوفه می داد معجزه آسا: شبیه معجزه، عجیب رسیدگی می کرد: مواظبت می کرد هیجان انگیز: شوق آور ، ایجاد کننده ذوق به عنوان: به نام ، به سمت روزها پشت سرهم آمدند: روزها به سرعت طی شد و گذشت غصه: غم، رنج به آرامی: به آهستگی اصال: هرگز مقداری زر: کمی طال دفن کرد: زیر زمین پنهان کرد باز نیافت: پیدا نکرد حاکم: قاضی ، فرماندار
طبیب: پزشک جمله: همه نرمی: نرم بودن، مهربانی بستد: گرفت غازی: بند باز کهن سال: پیر ، قدیمی باور: یقین ، اعتقاد کاهلی: سستی، تنبلی باد مهرگان: باد پاییزی آنگه: آن گاه عجیب: شگفت آور امپراتور: پادشاه جارچیان: کسانی که در روزگاران گذشته خبرهای مهم را با صدای بلند به اطالع مردم می رساندند هجوم آوردند: حمله کردند اشتیاق: آرزومندی ، شوق مطمئن باش: آسوده باش ، خیالت راحت باشد
مواظبت کردم: نگهداری کردم سرزنش: نکوهش ، مالمت تحسین: آفرین گفتن اعتماد: اطمینان کردن زر طلبید: طال را خواست درمان نداشت: راه حلی پیدا نکرد
حاصل کنم: بدست آوردم فالن: شخصی غیر معلوم اشارت: اشاره ، نشان دادن درستی: خشونت باز داد: پس داد معلق: آویختن ، آویزان شدن واژگان هم خانواده :
خندید = خنده – خندان
رویید = رویش – روییدن
بزرگ = بزرگان
انتخاب: منتخب
مخصوص: اختصاص، خاص
دقت: دقیق مطمئن: اطمینان
منتظر: انتظار
زحمت: مزاحم، مزاحمت جمع: مجموعه، جامع
اعتماد: معتمد
حاصل: محصول واژگان متضاد:
برتر ≠ پایین تر – پست تر
زیاد ≠ کم
رویید ≠ رشد نکرد – نرویید
خندید ≠ گریه کرد
بلند قامت# کوتاه قامت
باالترین # پایین ترین
کاهلی # زرنگی نامرد # مرد
بهترین # بدترین
پیر # برنا،جوان خالی # پر
زیبا # زشت
زود # دیر شلوغ # خلوت
درمان# درد
نرمی # زبری ، درشتی
توضیحات بشتر از درس پنجم فارسی پنجم درس 6 فارسی پنجم ابتدایی سرود ملّی فارسی معنای واژگان:
اهتزاز:جنبش، حرکت نواخته: سروده، خوانده سر زد: طلوع کرد افق: کناره، کرانه آسمان مهر: خورشید خاوران: مشرق فروغ: روشنایی حق باوران: کسانی که به حق و حقیقت باور داند، دینداران فر: شکوه، جالل پاینده: استوار، جاویدان احساسات: هیجانات ، عواطف اعتقادات: باورها ، عقیده ها شور انگیز: هیجان انگیز غرور: سربلندی تصور کنید: مجسم کنید، گمان کنید تفکر: اندیشه ، فکر به خصوص: مخصوصا موزون: خوش آهنگ ، آهنگین
از خود گذشتگی: ایثار ضامن: کسی که مسئولیت کاری را می پذیرد، مراقبت کننده تقویت کند: نیرومند سازد ایمان: عقیده، باور در جهان می درخشد: در دینا معروف و مشهور بود گام های استوار: قدم های محکم سربلندی: افتخار خوشا: چه قدر خوب عنبر نسیم: خوش بو سیم: سکه سراسر: تمامی، همه جا خرمی: شادابی اندرون: داخل گهر: مخفف گوهر، مروارید، سنگ های با ارزش مرز: خط فرضی بین دو کشور
بدان: جمع بد پیشه: کار ، شغل ، حرفه مهر: محبت پاینده: جاودان در: مروارید پرگو: پر حرف
نو ایزدی: پرتو و نور خدایی رهنما: راهنما پیکر: جسم نپرورم: پرورش ندهم سررشته : آمیخته ار: مخفف اگر واژگان هم خانواده:
تصوّر = تصویر – مصوّر
تضمین = ضمانت – ضامن
حاضر = حاضران – محضر
تفکّر = فکر – متفکّر
اعتقاد = عقیده – معتقد استقلال: مستقل
اسلامی: مسلمان ، مسلمین
احساسات: احساس ، حس افتخار: فاخر ، مفتخر
عظمت: عظیم
احترام: محترم شهدا: شهید، شاهد واژگان متضاد:
آینده ≠ گذشته
تبریک ≠ تسلیت
پایان ≠ آغاز
فروغ ≠ تاریکی
خلاصه ≠ کامل
سربلندی ≠ سر افکندگی
خاوران # باختران
استقلال # وابستگی
فریاد # سکوت پیروزی # شکست
کوتاه# بلند
مشکل # آسان ارزشمند # بی ارزش
شجاعت # ترس
استوار # سست سخت کوش # تنبل
توضیحات بشتر از درس ششم فارسی پنجم درس 8 فارسی پنجم ابتدایی دفاع از میهن فارسی معنای واژگان:
مباد: نباشد بدین: به این بوم و بر: سرزمین سلسله: پادشاهی هخامنشی: یکی از سلسله های ایرانی تاسیس کرد: بنا کرد به شمار می رفت: به حساب آمد خیره کننده: جالب جالل: عظمت تاخت و تاز: حمله و هجوم انبوه: بسیار هجوم: حمله با خاک یکسان کرد: همه چیز را نابود کرد به نومیدی گرایید: دلسرد شد آهنگ ایران کرد: تصمیم گرفت به ایران برود پارس: فارس چابک: چالاک
یال: موی گردن شیر و اسب گویی: انگار ناگوار: ناپسند غرق اندوه شد: بسیار غمگین شد سپاه عظیم: لشکر بزرگ مانع: بازدارنده خرد: کوچک برآمدگی: برجستگی ناگوار: ناپسند اوضاع: شرایط وضعیت چیرگی: برتری و تسلط خانمان: خانه و کاشانه گلگون: سرخ شده به رنگ خون پیکار: جنگ ایستادگی: مقاومت مقدونیه: نام شهری در یونان زادگاه اسکندر واژگان هم خانواده :
شجاعت = شجاع
آشفتگی = آشفته
غلتاندن = غلتیدن
تسلیم = مسلم – مسلمان شهید = شهادت – شاهد
اندوه = اندوهگین
هجوم: مهاجم، تهاجم
شدت: شدید مانع: موانع ، منع
اوضاع: وضع ،وضعیت
متضادها
مباد ≠ باشد
عظیم ≠ کوچک
چابک ≠ کند
آخرین ≠ اولین
نیرومند # ضعیف
باختر # خاور
انبوه # کم امید # نا امیدی
اسیر # ازاد
دشمن # دوست دلیر # ترسو
زودتر # دیرتر
توضیحات بشتر از درس هشتم فارسی پنجم درس 9 فارسی پنجم ابتدایی نام آوران دیروز،امروز و فردا معنای واژگان:
موضوع: مطلب خوش نما: زیبا و آراسته خیره : زل زدن محو شدن: با تمام وجود تماشا کردن بزرگ مردان: مردان بزرگ دیروز و امروز: گذشته و آینده جلب کرد: جذب کرد معاصر: هم زمان و هم دوره هسته ای: مربوط به انرژی هسته ای لحن: نوع آهنگ نگاهم دوخته شد: کنایه از زل زدن تحویل دادم: سپردم روانه شدیم: حرکت کردیم منظم:مرتب چیده شده بود: مرتب شده بود مزاحم نمی شوم :زحمت نمیدهم متوجه کرد: توجهش را جلب کرد دالوران: جنگجویان و دلیران کشمکش: دعوا
فصل کتاب: قسمتی از کتاب فناوری: بهره از دانش جدید در کارهای صنعتی و کشاورزی و پزشکی جالب: جذاب و شایسته تعریف: بازگو کردن ، معنی کردن ناگزیر: حتما ان شاالله: اگر خدا بخواهد واژگان هم خانواده:
گفت: گفتار ، گفتگو
منظم: ناظم، نظم
لطف: الطاف، لطیف معاصر: عصر
مخصوص: خاص، خصوص
صبر: صابر ، صبور جمع: مجموع ، جمیع واژگان متضاد:
بلندتر# کوتاه تر
بیشتر # کمتر
خوش اخالق # بد اخالق ایستاد # حرکت کرد
پشت # جلو ، روی
منظم # نا منظم مناسب # نامناسب
امروز # دیروز
برخاست # نشست گذشته # حال
توضیحات بیشتر درس 9 فارسی پنجم ابتدایی درس10 فارسی پنجم ابتدایی نام نیکو معنای واژگان:
کنجکاو: جست و جو گر جست و جو کننده: جست و جو کننده شبانگاه: به هنگام شب خیال انگیز: آن چه سبب تخیل می شود بکشد; )در ذفتر ان ها نیز بکشد( نقاشی کند، طراحی کند استعداد: ذوق، توانایی فوق العاده: غیرعادی ، غیر معمولی قلم مو: قلم مو دار مخصوص نقاشی مشغول کرد: او را به انجام کار وادار کرد دلنشین: خوشایند، پسندیده زمزمه: زیر لب سخن گفتن سپیده دم: سحرگاه ، بامداد هیجان: شور ، ذوق ، اشتیاق شفافیت: صاف وروشن بودن ، آشکار بودن سختی کوه: محکم بودن کوه خشت: آجر خام تحسین آمیز: همراه با ستایش و افرین تشویق: تحسین، آفرین گفتن مراقب: نگهبان
آفت:آسیب ، بال ، زیان غرور: در این درس به معنی خود خواهی و مغرور شدن است نیم رخ: نصف صورت، منظره نصف چهره کارش گره خورد: کنایه از دچار مشکل شدن ضامن آهو: لقب امام رضا)ع( ضامن: کسی که مسئولیت کاری را می پذیرد، نگهداری و مراقبت کننده از چیزی کلّه: رمه چهارپایان سرخ شده بود: در این درس خجالت کشیده بود بی صبرانه: بدون تحمل، بدون شکیبایی به به: کلمه تحسین ، آفرین مطمئن: آرام ، آسوده ، با اطمینان نام آشنا: شناخته شده ، معروف ، مشهور نگاره: نقش ، صورت ، نقاشی سوگوار: مصیبت زده ، اندوهگین، ماتم زده ستوده اند: ستایش کرده اند، تحسین کرده اند ضایع:تباه شده، تلف شده واژگان هم خانواده:
نقش: نقوش،نقاش، نقشه
مساجد: سجده،مسجد،سجود
مشغول: شغل،شاغل ،مشاغل حافظ:حفظ،محفوظ،حافظه
تشویق:مُشَوِّق ،شوق،اشتیاق
محمود: حامد،حمد ،تحمید ضامن: تضمین،ضمانت،ضمین
ذهن: اذهان، ذهنیّت، ذهنی
شهرت: مشهور،مشاهیر،شهیر واژگان متضاد:
هیچ چیز# همه چیز
کم حرف # پر حرف
پرکار # کم کار سیاهی # سفیدی
غرور # تواضع
بی صبرانه # با آرامش شبانگاه # صبحگاه
توضیحات بیشتر درس10 فارسی پنجم ابتدایی درس 11فارسی پنجم ابتدایی نقش خردمندان معنای واژگان:
خانمان سوز : ویرانگر مغوالن : اقوامی زرد پوشت با چند طایفه که در قسمت آسیای شرقی بودند سایه وحشت : اثر ترس ، نشانه ی بیم و هراس هراس انگیز : ترسناک ، وحشتناک قتل عام : کشتار گروهی ، قتل دسته جمعی آشوب : فتنه ، شور و غوغا هالکو : اسم یکی از نوادگان چنگیز خان قلب مردم را در هم فشرد : به کنایه مردم ایران را ناراخت کرد دینار : سکه طال ، پول و ثروت مشاور : راهنما زیرکانه : خردمندانه ایجاد کند : به وجود آورد ، بسازد عجیبی : شگفت آور تشتی : ظرف های بزرگ و پهن مامور کرد : کسی را به انجام کاری گذاشتن قلعه : ساختمان محکم و بلند برای دفاع از دشمن ساخته می شد
مهیب : ترسناک گمان می کردند : تصور می کردند حادثه ی ناگوار : پیش آمد ناپسند حوادث : رویدادها ، اتفاق ها پیش بینی : غیب گویی ، عاقبت اندیشی امکانات : ابزارها و شرایط مناسب جذب : جیزی را به سوی خود کشیدن ، کشش رصدخانه : مکانی که در آن ستاره شناسان ستارگان را مشاهده و بررسی می کنند مراغه : نام شهری است به کار گیرد : استفاده کند شمار کتاب : تعداد چیرگی : برتری ، تسلط نسخه برداری : رونویسی کردن همت : قصد و اراده آثار : جمع اثر ، نشانه ها از میان می رفت : نابود می شد والیت : سرزمین
تدبیر : اندیشیدن به منظور پیدا کردن راه حل تاسیس کردن : بنا کردن ، پایه پذاری کردن اداره می شدند : مدیریت می شدند نظامیه : مدرسه های تاسیس شده توسط نظام الملک تحصیل کرده است : درس خوانده است تحقیق : مطالعه پر فروغ : پر نور واژگان هم خانواده:
قتل: قاتل ، مقتول
جامعه: جمع ، جوامع
حکومت: حاکم عجیبک عجب ، عجایب
حادثه: حوادث
مدارس: مدرسه ، درس تحصیل: حاصل ، محصول
لطف: لطیف
عظمت: عظیم، معظم واژگان متضاد:
سایه # آفتاب
پاک # آلوده
برخاست# نشست اندوه # شادی
دشمن # دوست
نیازمند # بی نیاز خواب # بیدار
معروف # گمنام پر
فروغ # کم فروغ
توضیحات بیشتر درس11 فارسی پنجم ابتدایی درس 12 فارسی پنجم ابتدایی درس آزاد (فرهنگ بومی 2) معنای واژگان:
نام آور : معروف بی همتا : یکتا گنجینه : خزانه ، جای گنج کهن : قدیم نگهبان :محافظ ، پاسدار سام نریمان : سام پسر نریمان نکو : خوب ، نیکو برسان : مانند شید : خورشید خاندان : خانواده اندوهگین : ناراحت ، غمگین جرات : شجاعت ، دلیری شیردل : دلیر ، شجاع یزدان : خداوند دیدار: دیدن ، ملاقات شرمسار : خجالت زده ، شرمنده گردن کشان : در شاهنامه یعنی پهلوانان بد نشان : زشت ، شوم مهان : بزرگان
نهان : پنهان کوه سر به فلک کشیده : کوه بلند سیمرغ : مرغی افسانه ای دامنه : کناره ، قسمت پایین کوه بفکند خوار : با خفت دور انداخت جفا : ظلم آشیانه : لانه دستان : دستان یا زال اسم پدر رستم است روزگاری دراز : زمانی طوالنی دهان به دهان گشت : کنایه در همه جا گفته شد موبدان : روحانیان زرتشتی سرزنش : نکوهش پوزش : عذرخواهی روان شد : به راه افتاد پیمودن : طی کردن فراز : بالا جلال : عظمت
دستگاه : قدرت و جالل ، ثروت خواستار : خواهان سرافزازی : سربلندی و افتخار پیوسته : مداوم بی آزارت : بی آزار تو ، بدون زحمت دادن به تو طبل : ساز بزرگ استوانه ای بزرگان : در این جا انسان های بزرگوار تصور می کرد : اندیشه می کرد
هریسه : نوعی آش درجه : مقام اطبا : جمع طبیب معالجت : معالجه کردن ، درمان کردن عاجز ماندند : درمانده شدند عالج : درمان سرای : خانه ، کاشانه خفت : خوابید فربه : چاق صحت : سالمتی واژگان هم خانواده:
مشهور: شهرت ، مشاهیر
شعر: شاعر ، مشاعره
عیب: عیوب ، معیوب خلق: خالق ، مخلوق
لرزه: لرزان ، لرزش
تصور: تصویر ، تصاویر اطبا: طبیب ، مطب
عالج : معالجه
حاضر: حضور ، محضر واژگان متضاد:
زیبا # زشت
پیران # جوانان
سفید # سیاه اندوهگین# خوشحال
عاقبت # آغاز
شجاع # ترسو آشکار# نهان
بلند # کوتاه
خوار # عزیز جفا # مهر
گرسنگی #سیری
تندرست # بیمار ناپسند #پسندیده
گران بها# بی ارزش
دیو # فرشته بیمار# سالم
عاجز # توانا
راست # چپ لاغر # چاق
فربه # لاغر
امید # نا امید
توضیحات بیشتر درس12 فارسی پنجم ابتدایی درس 13 فارسی پنجم ابتدایی روزی که باران می بارید معنای واژگان:
دکان : مغازه رهگذران : عابران بی اختیار : ناگاه و بی اراده تمیز : پاکیزه لذت بردن : احساس خوشی کردن مخصوصا : به ویژه تصویر : نقشه ، عکس بوستان : باغ دیدنی تر : تماشایی تر انتظار داشت : توقع داشت مشغول : سرگرم از قول من : از طرف من خیره شدن : چشم دوختن ، زل زدن
سوار سبز پوش : امام زمان جامه : لباس نرگس : نام گل – نام مادر امام زمان رسم : آیین – روش پیشواز : استقبال فواره : باال رفتن آب با فشار عود : نوعی چوب خوشبو جاودان : همیشگی واژگان هم خانواده:
مخصوصا: مخصوص ، خاص
انتظار: منتظر
مشغول: شغل ، شاغل خارج: خروج واژگان متضاد:
کوچک # بزرگ
تمیز # کثیف
زیبا # زشت زود # دیر
آرام # تند
ساکت # شلوغ باز # بسته
توضیحات بیشتر درس13 فارسی پنجم ابتدایی درس 14 فارسی پنجم ابتدایی شجاعت معنای واژگان:
ایستادگی کند : مقاومت کند نهراسد : نترسد ناپسند : رشت پسندیده : نیکو می پرهیزند : دوری می کنند خودداری : دوری مکان ناامن : جای خطر ناک عاقبت : سرانجام – پایان کار کمال : آراستگی متانت : سنجیده رفتار کردن رویارویی : روبرو شدن
چاره جویی : تدبیر و چاره اندیشی صحنه ی نبرد : میدان جنگ شریفی : بزرگواری همنوع : دو یا چند نفر از یک نوع تدبیر : اندیشیدن مهارت : ماهر بودن عقب نشینی : به عقب رفتن نکوهیده : زشت – ناپسند رخ دهد : اتفاق بیفتد جهل : نادانی تضمین می کند : به عهده می گیرد – ضمانت واژگان هم خانواده:
ترس: ترسو ، ترسان
شریف: شرف ، مشرف
قدرت : قادر ، مقتدر ، اقتدار موفقیت: توفیق ، موفق
جهال: جاهل ، جهالت
تضمین: ضامن ، ضمانت دفاع: مدافع ، دفع واژگان متضاد:
رنج# خوشی
ناپسند # پسندیده
نا امن # امن ترسو # شجاع
نکوهیده # پسندیده
موفقیت# شکست اصلی # فرعی
جهل # دانایی
تاریکی # روشنایی درمان # درد
تلخی # شیرینی
سالمت # بیماری دروغین# راستین
توضیحات بیشتر درس14 فارسی پنجم ابتدایی درس 15 فارسی پنجم ابتدایی کاجستان معنای واژگان:
خطوط : خط ها سیم پیام : سیم تلفن رگبار : باران تند و درشت تازیانه : رشته از چرم کهه بهرای زدن اسهتفاده می شد آشنا : دوست تامل کن : فکر کن تحمل کن : صبر کن نرمی : مهربانی مالیم : آرام آسیب دیده : مجروح کم کمک : آرام آرام پا گرفت : استوار شد و رشد کرد نام یافت : نامیده شد
پیش از آن که : قبل از آن که پسرک : پسر کوچک خودرو : ماشین مسیر : راه نصحیت : پند و اندرز احتیاج دارم : نیاز دارم مطمئن شوی : یقین پیدا کنی بالفاصله : بدون درنگ و معطلی سرنگون شدن : واژگون شدن مراقبت کردن : نگهداری محصول : حاصل
پیمودن مسافتی : طی کردن راهی ویلون : ساز موسیقی به دل پسهرک نشسهت : کنابهه پسهرک از آن صدا خوشش آمد مایل بود : میل داشت مدارک : مدرک ها و درجه های علمی غالم : بنده محنت : رنج ، درد نیازموده : تجربه نشده در نهاد : آغاز کرد مالطفت : مهربانی ملک : پادشاه آزرده : رنجیده
حکیمی : طبیبی طریق : راه و روش خامش : مخفف خاموش و ساکت غایب : پایان ، نهایت کرم : لطف باری چند : چند باری غوطه خورد : غرق شد جامه : لباس سکان : وسیله ای برای هدایت کشتی برآمد : باال آمد وارد کشتی شد پسندیده آمد : پذیرفت حکم : دانش ، دلیل خردمندانه واژگان هم خانواده:
خطوط: خط ، خطاط
سالم: سالمت ، سلیم
عبور: عابر ، معابر تشکر: شکر ، شکور ، شاکر
خبر: اخبار ، مخبر
فکر: فکور ، تفکر ، افکار واژگان متضاد:
خارج# داخل
دوست # دشمن
آشنا # غریبه روز # شب
خم # راست
ملایم # تند سالم # بیمار
آسان # سخت
زیاد # کم ثروت # فقر
بزرگ # کوچک
زیر # رو عاقبت # آغاز
بالا # پایین
محکم # سست کمترین # بیشترین
نا امید # امیدوار
توضیحات بیشتر درس15 فارسی پنجم ابتدایی درس 16 فارسی پنجم ابتدایی وقتی بو علی،کودک بود معنای واژگان:
تازه از بستر بیماری برخاسته بود : تازه خوب شده بود بهبودی : تندرستی شکرانه : کاری که برای سپاس انجام می شود ، مبارکی رحمت : لطف و مهربانی نذر کرده ایم : دادن مال یا چیزی یا انجام کاری در راه خدا سپیده دم : بامداد ، سحرگاه سر در کتاب دارد : کنایه از سرگرم خواندن کتاب است سیما : چهره بگذاریم : اجازه دهیم واگذار کن : بسپر
نادیده بگیرم : منصرف شوم ، در نظر نگیرم فرصت : مهلت ، زمان پارسی : فارسی فرا گرفتن : آموخت اشک شوق : گریه از شادی دل خوشی : شادمانی ، خوشحالی دلبستگی بی اندازه : عالقه – محبت جهش : حرکت ناگهانی حیرت آور : شگفت آور ، تعجب آور حقیقت : واقعیت بی رنگ : رنگ پریده ناگهانی : غیر منتظره ، پیش بینی نشده
سفارش : درخواست انجام کاری – توصیه حیرت زده : سرگشته – شگفت زده دست بردار نبود : اصرار می کرد برقی در چشمانش : نور امید و شادی در چشمانش ماجراها: داستان ها دم به دم: پی در پی، مدام شب وروز نمی شناسد: کنایه تمام وقت کاری را انجام دادن پشتکار: توان ، جدید روی گشاده : چهره خندان و شاداب کنجکاو : جست و جو گر نامدار : مشهور آسوده خاطر : آسوده دل – خیال راحت تامل : اندیشه ماهری : زبر دستی – مهارت رویداد : حادثه نقل می کرد : تعریف می کرد چشم به دهان او دوخته بود : کنابه به دهان او خیره شده بود که در حال حرف زدن بود به ستوه آمدن : خسته شدن
آرام و قرار از کف داده بود : کنایه از صبر و تحمل او پایان یافته بود کوهسههار : زمینههی کههه در آن کههوه اسههت – کوهستان ناگه : مخفف ناگهان دچار : گرفتار گران سنگ : سنگ بزرگ و سنگین تیره دل : سیاه دل – نامهربان سخت سر : مقاوم – سرسخت – لجباز زور آزمای : کسی که با دیگران دست و پنجه نرم کند – پهلوان در استاد : پافشاری کرد – اصرار کرد ابرام : پافشاری کردن در کاری بسی : بسیار به نرمی : آهسته سخت : محکم کرم کرده : لطف کن نیک بخت : خوش بخت – خوش اقبال کاوید : جست و جو کرد – تالش کرد خارا : نوعی سنگ محکم و سخت یاس : ناامیدی
ناید : نمی آید ناید به بار : سود و فایده ای به دست نمی آید گرت : مخفف اگر تو سهل : آسان واژگان هم خانواده:
شکر: شاکر ، تشکر
حقیقت: حقایق
طبیب: طب ، مطب ، اطبا دانش: دانشمند ، دانا
کوشش: کوشا ، کوشنده
نقل: انتقال حفظ: حافظ ، محافظت واژگان متضاد:
بیماری # سالمتی
برخاسته بود # نشسته بود
شکر # ناشکری ، ناسپاسی نیازمند # بی نیاز
پاسخ # جواب
کوچک # بزرگ نخستین# آخرین
دور # نزدیک
نا توان # توانا نامدار # گمنام
توضیحات بیشتر درس16 فارسی پنجم ابتدایی درس 17 فارسی پنجم ابتدایی کار و تلاش معنای واژگان:
سلیمان : نام یکی از پیامبران الهی که بر حیوانات ، جن و انسان ها فرمانروایی می کرد موری : مورچه ای وزان : مخفف و از آن گران : بزرگ و سنگین کاه : علف سعی : تالش و کوشش فارغ : آسوده ، راحت به تندی : به سرعت مسکین : بینوا ، نیازمند ملک : سرزمین ، قلمرو خونابه خوردن : رنج بسیار کشیدن میازار : اذیت نکن ، آزار نرسان سور : جشن و مهمانی قناعت : قانع بودن توشه : خوراک و آذوقه سفر گنج : گوهر ها و چیزهای قیمتی همواره : همیشه کامکاری : نیک بختی ، خوش بختی
رسم : روش ، شیوه بردباری : شکیبایی ، صبر هشیاران : عاقالن ، دانایان گه : مخفف گاه تدبیر : اندیشهیدن به منظور پیدا کردن راه حلی برای مشکل عاقل : دانا ، عالم بینا : آگاه و هوشیار پیرایه : آنچه سبب زیبایی شهود ، ابزار آراستن ، زیور و زینت اینک : حال پیشگاه : صحن حضور یافته ام :مشرف شده ام ،آمده ام جایگاه : مرتبه ، درجه رحمت حق بر آنان باد : لطف خدا بر آنان باد شوق آموختن : عالقه به یاد گرفتن مکتب : مدرسه ، دبستان از بر کردم : حفظ کردم آداب : رسم و روش
معین کرد : مسخص کرد پر مهر : پر از عشق و محبت اثر گذار : تاثیر گذار ماندگار : پایدار ، ماندنی بدگویی حسودان : بد گفتن و به زشتی یاد کردن انسان های حسود رانده شده : اخراج شد خوارزم : نام سرزمینی که ابوریحان در آن زندگی می کرد مهارت : ماهر بودن در کاری حساب کردن : شمردن اختر شناسی: ستاره شناسی ، نجوم حکمت : دانش و معرفت و علم ناگزیر : ناچار نان آور خانه : کسی که مایحتاج خانواده را فراهم می کند یاور : یاری کننده کسهب علهم و معرفهت : بهه دسهت آوردن علم و دانش مهرگان : پاییز ، اوایل پاییز دانستم : فهمیدم ، دریافتم
عزم : قصد ، اراده شدم : رفتم عالمان : دانایان ، خردمندان مردم عادی : عامه ی مردم دیار : سرزمین ، ناحیه پژوهش : تحقیق خردمندانه : عاقالنه چه بسا : بسیار ، فراوان پرسشگر : سوال کننده هوشمندی : آگاهی در دل داشت : قصد و نیست داشت که به خانهه کعبه برود به سبب : به علت پس از درگذشت مادر : پس از فوت مادر راهزنی : غارتگری سکه : پول فلزی صادق : راستگو دینار : سکه ی طال توشه ی مهن اسهت : خهوراک و آذورقهه سهفرم است ناپسند : نکوهیده ، زشت
صمیمی : بسیار نزدیک هم نشین : دوست خاکیان : اهل خاک ، مردم و انسان ها برکرده اند : بلند کرده اند خاکدان : دنیای خاکی ، این جهان ضمیر : باطن لطف : مهربانی ،رحم
پرتو : روشنایی معرفت : شناخت و علم بپرور : پرورش بده نیک : خوش – خوب ملک: پادشاه غافالن : نادانان واژگان هم خانواده:
سعی : ساعی
فارغ: فراغت
جسم: اجسام قناعت: قانع
رسم: رسوم ، مرسوم
تدبیر: تدابیر بینا: بیننده
معلم: علم ، علوم ، تعلیم
حضور: حاضر ، محضر صمیمی : بسیار نزدیک هم نشین : دوست خاکیان : اهل خاک ، مردم و انسان ها برکرده اند : بلند کرده اند خاکدان : دنیای خاکی ، این جهان ضمیر : باطن لطف : مهربانی ،رحمت پرتو : روشنایی معرفت : شناخت و علم بپرور : پرورش بده نیک : خوش – خوب ملک: پادشاه غافلان : نادانان