۱- یعنی آرزوهایت نقش بر آب شد و با شکست رو به رو شدی.
۲- معنی سبو: ظرف سفالی بزرگی که در آن آب یا روغن و یا شراب می ریختند.
۳- این ضرب المثل را به کسی می گویند که برای اهدافش مدام فکر و خیال می کند اما در عمل هیچ اقدام مفیدی انجام نمی دهد.
در گذشته مرد ناتوان و فقیری در شهری کوچک، در همسایگی مرد تاجری زندگی می کرد. مرد تاجر هر ماه به او روغن و برخی از مواد خوراکی را به عنوان صدقه به او کمک می کرد. مرد فقیر مقدار کمی از روغن را در ماه مصرف می کرد و بخش زیادی از آن را در سبو نگه می داشت.
ماه ها گذشت و سبوی مرد فقیر پر از روغن شد. یک روز کنار سبویش نشست و غرق در آرزوهای خود شد: اگر این سبوی پر از روغن را بفروشم، پول زیادی به دست می آورم. آنگاه زن می گیرم و صاحب فرزندان زیادی می شویم. تک تکشان را میفرستم درس بخوانند و برای خود شغلی پر در آمد پیشه کنند و … .
مرد فقیر آنقدر غرق در آرزوهایش شد که یکباره عصایش به سبو خورد و همه روغن ها روی زمین ریخت و همه آرزوهایش نقش بر آب گشت.