تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
5 پسندیدن
تاریخ انتشار
شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۹
بازدید
153 نفر
5 انشا زیبا در مورد حضرت مهدی امام دوازدهم (عج)
در این بخش روزانه 5 انشا در مورد حضرت مهدی امام زمان (عج) را آماده کرده ایم. انشا، مقاله و تحقیق ادبی در مورد غیبت امام زمان و امامت وی را آماده کرده ایم.
مقدمه
حضرت مهدی (عج) امام دوازدهم ما شیعیان، امام غایب است و اگر چه حضور دارد، ما او را نمیبینیم. همه ما هر جمعه منتظر ظهور او هستیم تا بیاید و جهان را از اینهمه ظلم و سیاهی نجات دهد. اما حالا که در زمان غیبت ایشان به سر میبریم چه باید بکنیم؟
بدنه
برای من این که حضرت مهدی مسافر زمان هاست و همه مردم را میبیند و همه چیز را متوجه میشود اما کسی ایشان را نمیبیند بسیار جالب است. فکر میکنم که چقدر این تجربه – که نعمتی است از طرف خداوند به امام آخر ما – باعث میشود امام زمان از همه داناتر باشد، زیرا اون تجربیات زیادی دارد و همه چیز را دیده و شنیده. برای همین ما شیعیان گاهی در دل خود با او سخن میگوییم و انتظار میکشیم. به راستی چقدر خوشبختند کسانی که ظهور امام زمان و برچیده شدن بساط ظلم را میبینند. آنگونه که من میدانم انتظار ایشان را داشتن، ظهورشان را نزدیک می کند. بنابراین من درباره امام زمان بیشتر مطالعه و تحقیق میکنم تا شناخت دقیق تری نسبت به ایشان داشته باشم و با انتظار کشیدنش، امیدوار باشیم که هر چه زودتر ایشان را ببینیم.
نتیجه
بزرگترین وظیفه ما در زمان غیبت، انتظار فرج و ظهور دولت جهانی حضرت مهدی (عج) است. برای عملی شدن این باید به تمام دستورات قرآن، پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) عمل کنیم.
***
موضوع انشا دلنوشته به مناسبت نیمه شعبان
مقدمه
مژده ای دل که شب نیمه شعبان آمد بر تن مرده و بی جان جهان جان آمد
بانگ تکبیر نگردرهمه عالم بر پاست همه ی گویند مگر جلوه یزدان آمد
متن انشا
به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست
آقای من! این جمعه هم گذشت.و چند روز دیگر جمعه هفته بعد میرسد و بازهم نیمه شعبان روز ولادت فرا میرسد. نزدیک نیمه شعبان قم حال و هوای دیگری دارد. کوچه ها آذین بندان شده. همه ی جا را ریسه میکشند. اهالی همه ی محله ها جلوی در خانه هایشان را آب و جارو میکنند. خیابان ها چراغانی میشود. خودرا برای جشن میلادت در نیمه شعبان آماده میکنند. و جمعه هفته دیگر خیل جمعیت از همه ی جای ایران که از همه ی جای دنیا به قم و جمکران سرازیر میشود.
و من چه بگویم. بگویم دلم گرفته. یا بگویم رو سیاهم. یا بگویم منتظرم. یا بگویم هنوز دلم را آب و جارو نکرده ام. چگونه بگویم. بخود بگویم یا به دیگران. آیا گوش دلم به این حرفها توجه میکند. کسیکه عمری زندگی میکند فقط برای زندگی کردن.نه خودرا میشناسد و نه زندگی را.همیشه گمان میکند که دارد زندگی میکند. اما کدام زندگی؟
اگر این حرفهای پریشان را نزنم چه کنم؟ شاید بتوانم کمی خودم را سبک کنم. هفته بعد هم میرود و هم تمام می شود و باز قم و جمکران خلوت میشود. ودر انتظار نیمه شعبانی دیگر. همه ی منتظرت هستند. اما من . من آیا منتظرت هستم؟ من چه کرده ام؟ کدام کوچه را جارو کرده ام؟ من حتی دل خودم را آب و جارو نکرده ام. کدام محله را ریسه بسته ام؟ من حتی دل خودم را ریسه نبسته ام. کدام خیابان را چراغانی کردم؟ سالهاست که چراغ دلم سوخته و درستش نکرده ام.
آقا جان اگر نیمه شعبان به مسجد جمکرانت نیایم چه کنم؟ تنها امیدم گمان میکنی غیر از مسجد جمکران توست؟ یا نه؟ آیا باید به چیز دیگری امید ببندم؟ تمام سال میآید و میرود. رمضان. محرم و صفر. رجب و شعبان.
ایام سرور و شادی یا عزاداری و عزای امامان و پیامبر و باقی صالحان آمد و رفت. من چه فرقی کردم؟ که حال نیمه شعبان برای من فرقی داشته باشد؟ اما در دلم چیزی میگوید نیمه شعبان فرق میکند. سالگرد ولادت امام حاضر و زنده ای است که امید زمین و زمان است. امامی که هزار و چهارصد سال عمر کرده و هزار و چهارصد سال در غیبت صبر کرده.
***
موضوع انشا در مورد غربت و تنهایی امام زمان
مقدمه
این انشا در مورد نقش انسانها درباره علت تاخیر در ظهور امام زمان «عج» است…
انشا در مورد نیمه شعبان برای کلاس سوم
متن انشا
« بسم الله الرحمن الرحیم »
چه فرقی میکند این که امسال هزار و صد و سی و نهمین سال غیبت باشد یا هزار و صد و سی و هشتمین سال، وقتی تمام این سالها با خون دل گذشته و تمام تفاوتش یکسال خون گریه کردن بیشتر یا کمتر است.
من نمیتوانم جشن های نیمه شعبان را در خود هضم کنم. یا حضرت نور؛ تنها ما هستیم که میتوانیم فرا رسیدن هزار و صد و چندمین اندوه نیامدنت را مصرّانه جشن بگیریم.
آدم چگونه شرکت کند در جشن هایی که با بهانه تو از گناه پذیرایی میکند؟ چطور می شود بهره برد از برخی شادی های غیر مجازی که قلب تو را نشانه رفته است؟ تو با این همه ی اشک آه چند صد ساله نیامدی؛ یقین دارم که با ساز و آواز هم نخواهی آمد.
این تنها از ما بر می آید که پشت شیشه ماشین هایمان بنویسیم: اللهم عجل لولیک الفرج، اما به میدان ولی عصر پشت کنیم توی بزرگراه انتظار! تنها ما میتوانیم در فراق سوال برانگیز تو، در کمال آرامش مولودی بخوانیم و ناز قدم های تو کف مرتب بزنیم. تنها ما میتوانیم نقل و شیرینی پخش کنیم و از خود نپرسیم که هم زمان با فرا رسیدن هزار و صد و چندمین نیمه شعبان بدون او، اولویت با جشن است یا عزا؟ کمی آن طرف تر در حوالی جنوب غرب دلهای اهل غروب؛ تازه زخم بنی هاشمیان سر باز میکند.
تازه حدیث غربت تفسیر می شود. من باور دارم که نیمه شعبان، جشن گرفتنی نیست. اعتقادم این است که در نیمه شعبان، بیش تر از عاشورا باید گریست. چرا تنها یک شب باید به یاد تو افتاد، که نامش شب نیمه شعبان باشد. چرا تنها یک نصفه روز باید دلتنگ تو بود که نامش غروب جمعه باشد. تو امام زمان ما هستی. تو امام کل زمانی، نه فقط امام نیمه شعبان و ولی عصر و امام غروب جمعه.
دنیا آن قدر ما را سرگرم خود کرده تا به قدر یک لحظه هم یادمان نیفتد که بالاخره چه شد؛ آمد آنکه باید بیاید، یا بازهم نیامد؟ فراق سرآمد یا هنوز آتش جدایی شعله ور است؟ ما دیگر فرصت نمیکنیم به برخی مسائل رسیدگی کنیم. گاهی می شود که حتی وقت سر خاراندن هم نداریم. اینروزها دلگرم چیزهای دیگر و سرگرم مسائل بهتری هستیم.
آقا جان نیمه شعبان رابا همه ی وجود و با قلبی مملو از سرور جشن میگیریم تا اردات و عشق خود رابه ساحت مقدست نشان دهیم. بعد از هر نمازمان دعای فرج میخوانیم .
خدا میداند که زمزمه های اللهم کن لولیک ما رنگ و بوی دیگری گرفته است و از عمق قلب ما برمی خیزد. احساس نیاز ما از لحن کلام ما پیداست اگر چه گناه و معاصی ما هم زیاد است و شاید دعای ما به آسمان نرود البته ناامید هم نیستیم. ناامید نیستیم از تو که اسوه همه ی فضیلت ها و خوبی هایی، تویی که سرچشمه همه ی پاکی ها و نجابت هایی، تویی که امام روشنایی ها و شرافت هایی، میخواهیم خودت برای تعجیل در امر فرجت دعا کنی، که فرجت روز رهایی و عزت و سربلندی همه ی مستضعفان و مظلومان زمین خواهد بودو روز خواری مستکبران عالم .
نتیجه گیری
روزی که چشمان کم فروغ ما به جمال دل آرایت روشن شود بهترین و خواستنی
ترین، روز خدا خواهد بود. تو از خدای مهربان تعجیل در فرجت را بخواه، ما هم
بر سجاده عشق فقط همین را از خدا میخواهیم.
***
موضوع انشا کوتاه درباره امام زمان «عج»
متن انشا
از وقتی که یادم می آید حرف از آمدنش بود آمدن کسیکه می آید تا دنیایمان را
گلستان کند. بعد ها که به مدرسه رفتیم هر صبح دعای فرج خواندیم تا بیاید،
بیاید که دنیایمان از هر بدی پاک شود. همه ی فکر ذکرمان این بود که دعا
کنیم که هر چه زودتر ظهور کند، تا بر پا شود عدل، ریشه کن شود ستم، پاک شود
اشک چشم ستمدیده و یتیم.
هر نیمه شعبان کوی و برزن را چراغانی کردیم، شربت و شیرینی دادیم، تنها حرفی که زدیم، دعایی که کردیم، فقط از آمدن سرورمان بود. جشن های عروسیمان را طوری برنامه ریزی کردیم که در روز نیمه شعبان باشد.اما آقا هنوز هم نیامده ای، نکند رفتار ما، کردار ما و اعمالمان دلیل این همه ی غیبتت باشد.هیچ کدام به این فکر نکردیم که این بدی که میگوییم دلیلش خود ما باشیم. به این فکر نکردیم که عدلی که راجبش حرفش را می زنیم خودمال همه ی سعیمان را کردیم که در حد توان بر پایش کنیم.
نکند ظلمی که ازش دم میزنیم حرف و رفتاری باشد که با آن دلی شکسته باشد. به این فکر نکردیم رفتار من فرزند دلیل این همه ی غیبت باشد. اصلا توجه به این نکردیم که عروسی که نیمه شعبان بپا کردیم با آن همه ی تجملات نه تنها دل آقایمان را شاد نمی کند که دعایش بدرقه راه زندگیهایمان شود، بلکه ناراحت هم می شود.آقا جان هم اکنون که این متن را می نویسم به این فکر می کنم نکند دلیل این غیبتت با این همه ی دعا خود ما باشیم که گم شدیم در بین ساختمانهای آن چنانی و گوشی های مدل جدیدمان و چتهای شبانه در گروهها.
دیگر حتی دعای فرج صبحگاهی هم نمیخوانیم. نکند رفتارهایمان از روی عادت و نوعی تقلید بچه گانه است مانند دعا فرج سر صف که یکی میخواند ما تکرار می کردیم، از ته دل برای آمدنت دعای فرج نخواندیم.هم اکنون که مدرسه تمام شده و بزرگ تر آن دعا هم یادمان رفته است. دارم به این فکر می کنم که نکند مهم تر از انتظار آمدنت سرباز خوب بودن است، چه در زمان غیبت چه وقتی که با آمدنت جهانمان را گلستان میکنی.
***
موضوع انشا در مورد امام زمان و حضرت مهدی علیه السلام
متن انشا
مولای ما ! خنده بر لبهایمان خشکیده و غم همچون سایه ای شوم پرده سیاه خود را بر دلهایمان گسترانده .
تمام زندگیمان را زمستان سرد و بی روح مادیات فرا گرفته.
بیا وسبزی و طراوت حیات را به این سربازان آخرالزمانی ات هدیه کن.
انشا در مورد ولادت حضرت مهدی
ای نازنین !
دلمان برای یک جرعه می ناب لک زده .
گوشهامان از ضجه کودکان بی پناه و مو یه زنان داغدار و ناله مردمان ستم دیده پر شده است ،
دستهایمان خالی ست ، دیگر رمقی نمانده ، بیا.
بیا که برای نجات از این طوفان روزمرگی ، به کشتی امن تو نیاز است.
بیا که شکستن این بت جهل و غفلت فقط از ید تو بر می آید.
بیا که غلبه بر اژدهای مدرنیسم بدون عصای تو ممکن نیست .
بیا که جهان مرده را تنها نفس تو ممد حیات است!
انشا در مورد انتظار حضرت مهدی
جمعه ها می ایند و می روند.
دستهامان خالی ست ، دستی بر آرو دستمان بگیر.
بیا که دیگر طاقتی نیست، بیا.
به امید ظهورت، ای همیشه حاضر ….
***
موضوع انشا سلام بر مهدی فاطمه
مقدمه
سال هاست بین ما ایستاده ای ، ما را می بینی و خجالت می کشی. می بینی که
گناه در میان ما پرسه می زند و جنایت روی دوشمان نشسته است. می بینی که
دلهامان با سیاهی فاصله ندارند. می بینی که شیطان، روی قلب ما سایه انداخته
است. چقدر بی قراریم برای گناه کردن، چقدر ناتوانیم برای دیدن لبخند خدا.
متن انشا
چقدر تنهاییم وقتی که میان ما هستی و تو را نمی بینیم. سال هاست میان ما
ایستاده ای. همه چیز را می بینی. می بینی که به لحظه ها رحم نمی کنیم. لحظه
ها را بدون این که دریابیم پشت سر می گذاریم. ما قاتل لحظه هاییم. می بینی
که با همه ی خوبی ها در افتاده ایم. می بینی و سر به زیر می اندازی؛ خجالت
می کشی. سال هاست که میان ما ایستاده ای و همه چیز را می بینی و تحمل می
کنی .تو آگاهی، تو از دل های بی طاقت ما آگاهی داری. تو از دل های سر به
زیر ما که راه آسمان را گم کرده اند آگاهی داری. از فریادهای بی صدای ما
آگاهی داری. از روزهای تکراری ما، از عمق شب های تار ما، از زورق به گل
نشسته ی امیدمان آگاهی داری .
آگاهی های تو در همه ی کوچه ها جاری شده است. عرق شرممان را ببین! روزها می گذرد و مثل باد می رود. زمان، اعصاب دل ها را خرد کرده است و زمین، همین طور سرگیجه دارد و حیران است. از روزهایمان بوی ماندگی می آید. ما برای یکدیگر یکنواخت شده ایم. چقدر بی معناییم! چقدر در دفتر مشق زندگی مان غلط املایی داریم. یکی بیاید پنجره ی زنگ زده ی اتاقمان را باز کند. یکی بیاید برنامه ی روزانه مان را از سطر بنویسد، چرا هیچ کس نمی آید روحمان را با خودمان آشتی دهد؟
محله را بوی گند برداشته است. حالمان دارد به هم می خورد.
خجالت می کشی ولی باید شروع کرد. شرمنده ات کردیم، ولی باید کمکمان کنی. سلول های بدنمان هم از هم فراری اند. آن قدر بو می دهیم که نسیم از کنارمان نمی گذرد و هوا بی حوصله شده است مردیم از این همه بی خودی؛ از این همه نا آگاهی. با همه ی ماندگی و نادانی ام باز هم تو را می جویم.
انشا راجب حضرت مهدی
نتیجه گیری
تو را که صبرت زمان را انگشت به دهان کرده است.
سلام بر صبرت، سلام بر آگاهی ات.
سلام بر آمدنت…
ارائه شده توسط : حسین ایزدی
در وب سایت : جم نما
به نظرتان بیشتر چه محتوای در جــم نـما منتشر شود؟