تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
4 پسندیدن
تاریخ انتشار
شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۰
بازدید
275 نفر
اگر می توانستم پرواز کنم بال هایم را باز می کردم و آن قدر اوج می گرفتم که به بلند ترین قله ها و کوه ها می رسیدم آن وقت می توانستم از آن بالا کوه استوار سپید پوش را تماشا کنم که چگونه با شکوه و زیبا بر جای ایستاده است.
از جنگل های سبز پر از درخت و گیاه گذر می کردم و بر روی شاخه های بلند درختان می ایستادم تا زندگی ها و موجوداتی که در آن جای پر رمز و راز ساکن هستند را ببینم و چیز های جدید کشف کنم و با پرندگان دیگر هم کلام می شدم تا از سفرهای شان با من بگویند.
اگر می توانستم پرواز کنم خود را بر فراز دشت ها می رساندم و می دیدم که دشت سبز چگونه در میان نوازش های نسیم به رقص در آمده و دلبری می کند و خرگوش های کوچک از لانه های خود بیرون آمده و در دشت به دنبال یک دیگر دویده و بازیگوشی می کنند.
توانایی پرواز به من اجازه می داد تا به شهرها و کشور هایی سفر کنم که اکنون هیچ وقت نمی توانم و انسان ها و موجوداتی را ببینم که اکنون دیدنشان برایم ممکن نیست.
بال ها به من توانایی دیدن دریا ها و اقیانوس ها را می داد و آن وقت می توانستم طلوع و غروب سرخ رنگ خورشید را ایستاده در آسمان تماشا کرده و در آن همه سرخی غرق شوم.
اگر می توانستم پرواز کنم آن هم با بال های واقعی، بی آن که اسیر و زندانی تَن باشم آزاد و رها بودم و سفر ماجراجویانه خود را بدون حتی ذره ای بار اضافی شروع می کردم و تا لحظه ی مرگ از آن دست بر نمی داشتم اما افسوس یک انسان هستم و برای پرواز نیاز به وسیله و ابزار دارم، ابزار و وسایلی که گاهی داشتن و به دست آوردنشان ممکن نیست.
ارائه شده توسط : حسین ایزدی
در وب سایت : جم نما
به نظرتان بیشتر چه محتوای در جــم نـما منتشر شود؟