تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
5 پسندیدن
تاریخ انتشار
پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
بازدید
71 نفر
الدَّرْسُ السَّادِسُ : تَغْيِيرُ الحَياةِ
تغییر زندگی
مترادف:
جزیل = کثیر (بسیار)
جيِّد = طيِّب (خوب)
روح= رَحْمَة (مهربانی)
نام= رقد (خوابید)
متضاد:
دَفَعَ (پرداخت) ≠اسْتَلَمَ (دریافت کرد)
راسب (مردود) ≠ ناجح (موفق)
رَسَب (مردود شد)≠نَجَحَ (موفق شد)
ماضی (گذشته)≠قادم (آینده)
ترجمه متن:
اِبتَدَأَ الْعامُ الدِّراسیُّ الْجَدیدُ وَ ذَهَبَ تَلامیذُ الْقَریَهِ إِلَی الْمَدرَسَهِ.
معنی: سال تحصیلی جدید شروع شد و دانش آموزان روستا به مدرسه رفتند.
[ذَهَبَ به صورت جمع ترجمه میشود چون فاعل آن
«تلامیذ» جمع است.]
کانَتِ الْقَریَهُ صَغیرَهً وَ جَمیلَهً. دَخَلَتِ الْمُدَرِّسَهُ فِی الصَّفِّ الرّابِعِ. کانَ الصَّفُّ مُزدَحِماً.
معنی: روستا ،کوچک و زیبا بود. خانم معلم وارد کلاس چهارم شد. کلاس شلوغ بود.
قالَتِ الْمُدَرِّسَهُ لِلْبَنینَ: «اِجْلِسوا عَلَی الْیَمینِ.» وَ قالَتْ لِلْبَناتِ: «اِجْلِسْنَ عَلَی الْیَسارِ.»
معنی: خانم معلم به پسرها گفت: «سمت راست بنشینید.» و به دخترها گفت: «سمت چپ بنشینید.»
[اجلسوا :فعل امر جمع مذكر مخاطب / اجْلِسْنَ: فعل
امر جمع مؤنث مخاطب]
هیَ شاهَدَتْ تِلمیذَهً راسِبَهً باِسْمِ «ساره». رَسَبَتْ «ساره» عِندَها فِی السَّنَهِ الْماضیهِ؛ فَحَزِنَتْ وَ ذَهَبَتْ لِمُشاهَدَهِ مِلَفِّها لِلاِطّلاعِِ عَلَی ماضیها.
معنی: او دانش آموزی مردود به نام ساره را دید.ساره سال گذشته نزد او مردود شد.پس ناراحت شد و برای دیدن پرونده او و اطلاع از گذشتهاش رفت.
فی مِلَفِّ السَّنَهِ الْأُولَی: هیَ تِلمیذهٌ جَیِّدَهٌ جِدّاً. تَکتُبُ واجِباتِها جَیِّداً. هیَ نَشیطَهٌ و ذَکیَّهٌ.
معنی: در پرونده سال اول: او دانش آموزی بسیار خوبی است. تکلیفهایش را خوب مینویسد. او فعال و باهوش است.
وَ فی مِلَفِّ السَّنَهِ الثّانیَهِ: هیَ تِلمیذهٌ جَیِّدَهٌ جِدّاً. لکِنَّها حَزینَهٌ. أُمُّها راقِدَهٌ فیِ الْمُستَشفَی.
معنی: در پرونده سال دوم: او دانش آموزی بسیار خوبی است. اما او ناراحت است. مادرش در بیمارستان بستری است.
وَ فی مِلَفِّ السَّنَهِ الثّالِثَهِ: هیَ فَقَدَتْ والِدَتَها فی هذِەِ السَّنَهِ. هیَ حَزینهٌ جِدّاً.
معنی: در پرونده سال سوم: او مادرش را در این سال از دست داد. او بسیار ناراحت است.
وَ فی مِلَفِّ السَّنَهِ الرّابِعَهِ: هیَ تَرَکَتِ الدِّراسَهَ وَ لا تُحِبُّ الْمَدرَسَهَ وَ تَنامُ فِی الصَّفِّ.
معنی: و در پرونده سال چهارم: او درس خواندن را رها کرده و مدرسه را دوست ندارد و در کلاس میخوابد.
[ لا تُحِبُّ فعل مضارع منفى / الأولى، الثانية،الثالثة، الرابعة: عدد ترتیبی]
الْمُدَرِّسَهُ لامتَْ نَفْسَها وَ غَیَّرَتْ طَریقَهَ تَدریسِها.
معنی: خانم معلم خودش را سرزنش کرد و روش تدریسش را تغییر داد.
بَعدَ مُدَّهٍ فی حَفْلَهِ میلادِ الْمُدَرِّسَهِ جَلَبَ التَّلامیذُ هَدایا لَها وَ جَلَبَتْ ساره لِمُدَرِّسَتِها هَدیَّهً فی وَرَقَهِ صَحیفَهٍ.
معنی: بعد از مدتی دانش آموزان در جشن تولد خانم معلم، هدیههایی برای او آوردند و ساره هدیهای در ورقه (برگه) روزنامهای برای معلمش آورد.
[هدایا: جمع مکسر «هديَّة»]
کانَتِ الْهَدیَّهُ زُجاجَهَ عِطرِ أُمِّها، فیها قَلیلٌ مِنَ الْعِطرِ، فَضَحِکَ التَّلامیذُ؛ فَقالَتِ الْمُدَرِّسَهُ لِلْبَنینَ: «لا تَضْحَکوا» وَ قالَتْ لِلْبَناتِ: «لا تَضحَکْنَ». اَلْمُدَرِّسَهُ عَطَّرَتْ نَفْسَها بِذٰلِکَ الْعِطْرِ.
معنی: هدیه، شیشه عطر مادرش بود که در آن اندکی عطر بود ، پس دانش آموزان خندیدند؛ خانم معلم به پسرها گفت: «نخندید» و به دخترها گفت: «نخندید» خانم معلم با آن عطر به خودش عطر زد.)خودش را معطر کرد).
[لا تَضْحَكوا فعل نهى جمع مذکر مخاطب / لا تَضْحَكْنَ : فعل نهی جمع مؤنث مخاطب]
جاءَتْ ساره عِندَ مُدَرِّسَتِها وَ قالَتْ: «رائِحَتُکِ مِثلُ رائِحَهِ أُمّی.»
معنی: ساره نزد معلمش آمد و گفت: «بوی تو مانند بوی مادرم است.»
شَجَّعَتِ الْمُدَرِّسَهُ ساره؛ فَصارَتْ تِلمیذهً مِثالیّهً وَ بَعدَ سَنَواتٍ؛ اِسْتَلَمَتِ الْمُدَرِّسَهُ رِسالَهً مِنْ ساره مَکْتوباً فیها: «أَنتِ أَفضَلُ مُعَلِّمَهٍ شاهَدْتُها فی حَیاتی. أَنتِ غَیَّرْتِ مَصیری. أَنا الْآنَ طَبیبَهٌ.»
معنی: خانم معلم ساره را تشویق کرد ؛پس دانش آموزی نمونه شد. و بعد از سال ها خانم معلم نامهای از ساره دریافت کرد که در آن نوشته شده بود: «تو بهترین معلمی هستی که در زندگیام دیده ام، تو سرنوشتم را تغییر دادی. من اکنون پزشک هستم.»
وَ بَعدَ مُدَّهٍ، اِسْتَلَمَتِ الْمُدَرِّسَهُ رِسالَهً أُخْرَی مِنَ الطَّبیبَهِ ساره؛ طَلَبَتْ مِنْهَا الْحُضورَ فی حَفلَهِ زَواجِها وَ الْجُلوسَ فی مَکانِ أُمِّ الْعَروسِ.
معنی: و بعد از مدتی، خانم معلم نامهای دیگر را از خانم دکتر ساره دریافت کرد که از او حضور در جشن عروسیاش و نشستن در جایگاه مادر عروس را درخواست کرده بود.)از او خواسته بود که در جشن عروسی اش حاضر شودودر جایگاه مادر عروس بنشیند.)
عِندَما حَضَرَتْ مُدَرِّسَتُها فی حَفلَهِ زَواجِها؛ قالَتْ لَها ساره: «شُکراً جَزیلاً یا سَیِّدَتی؛ أَنتِ غَیَّرْتِ حَیاتی.» فَقالَتْ لَها الْمُدَرِّسَهُ:
معنی: هنگامی که معلمش در جشن عروسیاش حاضر شد؛ ساره به او گفت: بسیار متشکرم ای خانم! تو زندگیام را تغییر دادی. پس خانم معلم به او گفت:
«لا یا بِنتی؛ أَنتِ غَیَّرْتِ حَیاتی؛ فَعَرَفْتُ کَیفَ أُدَرِّسُ.»
معنی: «نه ای دخترم؛ تو زندگیمرا را تغییر دادی؛ پس پس دانستم که چگونه درس بدهم.»
ترجمه صفحه ۷۷درس ۶ عربی نهم
ارائه شده توسط : کاربر پایه ی نهم
در وب سایت : جم نما
به نظرتان بیشتر چه محتوای در جــم نـما منتشر شود؟