اینه رسم این زمونه،که یکی بره نمونه که یکیمونم بشه خسته،یکیمونم دل شکسته که یکیمون شاد و خندون یکیمونم دربو داغون تا که میفهمه میخوامش،کار من اشکه و خواهش توی یک اتاق خالی،التماسه یک نوازش اون نمیفهمه میخوامش،میخوامش نمیتونم که بمونم،توی این سکوته خستم نمیدونم که چرا من،پای احساسم نشستم چرا بعد اون جدایی،با تو هستم شایدم عادته من شد،همیشه فکر تو باشم نگران حالو روزت،بیشتر از خود تو باشم غصه داره قصه های،بد روزای تو باشم اینه رسم این زمونه،که یکی بره نمونه که یکیمونم بشه خسته،یکیمونم دل شکسته که یکیمون شاد و خندون یکیمونم دربو داغون