تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
5 پسندیدن
تاریخ انتشار
یکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰
بازدید
387 نفر
متن کامل همراه با معنی درس سیزدهم ادبیات فارسی"در امواج سند"
درس سیزدهم
"در امواج سند"
1)معنی ابیات:
به مغرب سینه مالان قرص خورشید * نهان می گشت پشت کوهساران
هنگام غروب درسمت غرب خورشید سینه خیز به پشت کوه می خزید.
فرو می ریخت گردی زعفران رنگ * به روی نیزه ها ونیزه داران
گویی خورشید گردی زعفران رنگ را بر روی سربازان وابزار جنگی ریخته است.
نهان می گشت روی روشن روز * به زیر دامن شب در سیاهی
روی روشن روز در زیر دامن سیاه شب فرو می رفت وپنهان می شد
در آن تاریک شب می گشت پنهان * فروغ خرگه خوارزمشاهی
در میان آن تاریکی های شب روشنایی بارگاه خوارزمشاهی در حال خاموشی بود.
اگر یک لحظه امشب دیر جنبد * سپیده دم جهان در خون نشیند
اگر شب تعلل کند ودیر صبح شود(خوارزمشاه دیر اقدام کند)صبح زود جهان پر از خون خواهد شد.
به آتش های ترک وخون تازیک * ز رود سند تا جیحون نشیند
بخاطر فتنه انگیزی مغولان خون افراد غیر ترکاز رود سند تاجیحون راپر خواهد کرد.
به خوناب شفق در دامن شام * به خون آلوده ایران کهن دید
جلال الدین درسرخی آسمان بعدازغروب ودردامن شب ایران را آغشته به خون می دید.
در آن دریای خون در قرص خورشید * غروب آفتاب خویشتن دید
ودرآن قرص خورشیدودریای خون(شفق)به پایان رسیدن سلطنت ومرگ خودرا می دید.
جه اندیشید آن دم کس ندانست * که مژگانش به خون دیده تر شد
کسی نفهمیدچه فکری درسرش بود که ازآن فکر مژه هایش از اشک چشمانش خیس شد.
چو آتش در سپاه دشمن افتاد * ز آتش هم کمی سوزنده ترشد
مانند آتش به لشگر دشمن زد وشروع به از بین بردن آنها کرد.وبدین جهت برای سپاه دشمن ازآتش هم بدتر وسوزنده تر بود.
در آن باران تیر برق پولاد * میان شام رستاخیز گشت
درآن باران تیروبرق شمشیرهای فولادی قیامت رادربرابر چشمان خود مشاهده می کرد.
در آن دریای خون در دشت تاریک * به دنبال سر چنگیز می گشت
ودر آن صحرای نبرد در تاریکی شب فقط به دنبال سر چنگیز خان مغول می گشت.
بدان شمشیر تیز عافیت سوز * در آن انبوه کار مرگ می کرد
با آن شمشیر برنده وکشنده ی خود در میان آن شلوغی لشگر کار مرگ را می کرد و برای مغولان مرگ به همراه می آورد.
ولی چندان که برگ از شاخه می ریخت * دوچندان می شکفت وبرگ می کرد
ولی هر سرباز مغولی که کشته می شد چندین نفر جای او را می گرفتند.
میان موج می رقصید درآب * به رقص مرگ اختر های انبوه
پیکرجنگجویان زخمی مانند ستاره های زیادی درمیان امواج سهمگین رود سند رقص مرگ می کردند.
به رود سند می غلتید بر هم * زامواج گران کوه از پی کوه
امواج سند مانند کوههای بلند به دنبال هم می غلتیدند وپیش می رفتند.
خروشان .ژرف. بی پهنا. کف آلود * دل شب می درید وپیش می رفت
رود سند فریاد کنان.بی پهنا.عمیق وکف آلود دل شب را می پیمود وبه جلو می رفت
از این سد روان در دیده ی شاه * ز هر موجی هزاران نیش می رفت
رودسندمانندسدی روان درمقابل شاه بودکه ازهرموج آن هزارنیش به چشم اووارد میشد.
ز رخسارش فرو می ریخت اشکی * بنای زندگی بر آب می دید
از دیدگان شاه اشک فرو می ریخت زیرا زندگی خود وافرادش را از بین رفته میدانست.
در آن سیماب گون امواج لرزان * خیال تازه ای در خواب می دید
ودر میان آن امواج لرزان که چو جیوه بودند فکر تازه ای در خیال خوارزمشاه آمد.
شبی آمد که می باید فدا کرد * به راه مملکت فرزند وزن را
شبی فرا رسیده است که باید زن وفرزند را در راه مملکت فدا کرد.
به پیش دشمنان استاد وجنگید * رهاند از بند اهریمن وطن را
باید در مقابل دشمنان ایستادگی کرد تا سرزمین ومملکت را از دست دشمنان نجات داد.
شبی را تا شبی با لشگری خرد * زتن ها سر زسر ها خود افکند
ازامشب تافرداشب با لشگرکوچک خودسردشمنان را ازتن وسرهارا ازکلاه خودجداکرد
چو لشگر گرد بر گردش گرفتند * چو کشتی باد پا در رود افکند
زمانی که لشگر دشمن دور او را گرفت ومحاصره شد اسب تیز پای خود را مانند کشتی به دریا افکند.
چو بگذشت از پس آن جنگ دشوار * از آن دریای بی پایاب آسان
هنگامی که ازدست جنگ سخت رهایی یافت واز آن دریای بسیار عمیق به آسانی عبور کرد.
به فرزندان ویاران گفت چنگیز * که گر فرزند باید باید این سان
چنگیز خان مغول به فرزندان ویاران گفت که اگر انسان باید فرزندی داشته باشد باید همچون جلال الدین این گونه شجاع ودلیر باشد.
بلی آنان که از این پیش بودند * چنین بستند راه ترک ونازی
بلی آنانی که قبل از ما بودند این گونه راه متجاوزان را به روی این کشور بستند.
از آن این داستان گفتم که امروز * بدانی قدر وبر هیچش نبازی
به این دلیل این داستان را بیان کردم که قدر وطن را بدانی وآنرا خوار وبی ارزش نشمری وبدانی که برای حفظ هروجب آن خون جوانان زیادی ریخته شده است.
به پاس هر وجب خاکی از این ملک * چه بسیار است آن سرها که رفته
برای نگهداری وجب به وجب این سرزمین چه بسیار سرها که در راه آن داده شده است.
2)معنی لغات:
شفق:سرخی آسمان هنگام غروب تازیک:غیر ترک.فارسی زبان
سیماب:جیوه افسر:تخت وتاج سینه مالان:سینه خیز
3)آرایه ها:
1)تشخیص: به مغرب سینه مالان قرص خورشید /نهان می گشت پشت کوهساران
2)تشبیه: فرو می ریخت گردی زعفران رنگ نور سرخ خورشید به گردی زعفران رنگ تشبیه شده است. چو کشتی بادپا در رود افکند:اسب تیزپا به کشتی تشبیه شده است
3)تضاد: نهان می گشت روی روشن روز/به زیر دامن شب در سیاهی بین شب وروز
4)استعاره:دریای خون استعاره از شفق وصحرای نبرد سد روان استعاره از رود سند
ترک ونازی استعاره از بیگانگان ومتجاوزان
5)اغراق: چو آتش در سپاه دشمن افتاد /ز آتش هم کمی سوزنده ترشد
4)تاریخ ادبیات:"دکتر مهدی حمیدی"(1365-1293ه.ش)از شاعران توانای معاصر شهامت وپایداری او را در سروده ای زیبا به تصویر کشیده است که گزیده ای از آن را در درس می خوانید.
5)مفهوم:شاعر پس از داستان جلال الدین وشجاعت های او در پایان هدف خود را از بیان این مطلب برای خواننده روشن نموده است که پیشینیان برای حفظ وطن چه رنج هایی که متحمل نشده اند وبا جان ومال خود از وطن محافظت وپاسداری کردند.پس ما باید قدر آن را بدانیم وآن را خوار وکوچک نشماریم.(وطن دوستی)
ارائه شده توسط : حسین ایزدی
در وب سایت : جم نما
به نظرتان بیشتر چه محتوای در جــم نـما منتشر شود؟