جلال الدوله معز الدنیا و الدین ابوالفتح ملکشاه بن آلب ارسلان بزرگترین سلطان سلجوقی و فاتح آناتولی بود که به دنبال پیروزی پدرش، آلب ارسلان، در نبرد ملازگرد امپراتوری بیزانس را از آناتولی بیرون راند. آلپ ارسلان برادرزادهٔ سلطان طغرل، بنیانگذار سلسله سلجوقی، است. ملکشاه پادشاهی یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ ایران را بر عهده داشت. ماندگارترین میراث وی،[۴] تنظیم تقویم جلالی است که به نام او و توسط گروهی از ریاضیدانان برجستهٔ آن زمان به سرپرستی عمر خیام انجام گرفت. ملکشاه قلمرو امپراتوری سلجوقی را تا سوریه و میانرودان (بینالنهرین) گسترش داد.[۵] او در پانزدهم ماه شوال ۴۸۵ قمری در بغداد درگذشت.[۶] ملکشاه علاقه زیادی به ادبیات، علم و هنر نشان داد. از سلطنت او به خاطر مساجد باشکوه پایتخت خود (اصفهان)، اشعار عمر خیام و اصلاح تقویم (تقویم جلالی) یاد میشود. در دوره پادشاهی وی، مردم او از صلح داخلی[۵] و بُردباری مذهبی برخوردار بودند.[۷] اوایل زندگی
ملکشاه در ۱۶ اوت ۱۰۵۵ میلادی متولد و در اصفهان پرورش یافت. وصف شدهاست که وی خوشچهره، دارای قامتی بلند و کمی تنومند بودهاست. پدرش آلپ ارسلان خیلی زود او را به تمرین قدرت و جنگ عادت داد. در سال ۱۰۶۴ میلادی، او در نبردهای آلپ ارسلان در قفقاز شرکت کرد. در سال ۱۰۶۶ او بهطور رسمی توسط پدرش به عنوان جانشین منصوب شد و اصفهان را به عنوان اقطاع دریافت کرد.[۸]
ملکشاه در سال ۱۰۷۲ جانشین پدرش آلپ ارسلان شد. او ابتدا باید بر شورش عموی خود یعنی ملک قاورد در کرمان و حمله قراخانیان بخارا به خراسان فائق میآمد. پس از آن او امپراتوری خود را بیش از جنگ واقعی با دیپلماسی خود تثبیت و گسترش داد. وی شاهنشاهیهای سلطنتی سابق بینالنهرین و آذربایجان را سرکوب کرد، سوریه و فلسطین را به دست آورد، از نفوذ قاراخانیان با قدرت جلوگیری کرد و کنترل مکه، مدینه، یمن و سرزمینهای خلیج فارس را در دست گرفت. سلطه سلجوقیان روم، کنترل وی بر ترکمانان آناتولی را به چالش کشید.[۹] لشکرکشیهای ملکشاه
ملکشاه پس از آنکه به شاهی رسید دست به یک سری لشکرکشی زد که در همه آنها پیروز شد.[۱۰]
مهمترین لشکرکشیهای او عبارتند از:
لشکرکشی به کاشغر (غرب چین) لشکرکشی به انتاکیه (جنوب ترکیه) و حلب (در سوریه) لشکرکشی به اورشلیم (فلسطین) و دمشق (سوریه) خراجگزار کردن حجاز و کاهش نفوذ فاطمیون بر آسیا.[۱۱]
وزیران
در زمان ملکشاه وزیران لایق و باتجربهٔ ایرانی مانند خواجه نظامالملک طوسی بر ایران نظارت داشتند و از این رو ایران بسیار پیشرفت داشت و در زمینههایی مانند کشاورزی و تقسیم اراضی پیشرفتهایی حاصل شد.[۱۲] دوران ملکشاه مینیاتور ملکشاه یکم قلمرو سلجوقیان در زمان مرگ ملکشاه، ۱۰۹۲ میلادی. پایتخت این قلمرو اصفهان (ستاره در نقشه) بود.
دربارهٔ ملکشاه سلجوقی گفتهاند که فرزند مورد علاقهٔ آلب ارسلان و بسیار دلاور و متهور بود. با تمام سلاحهای زمان خود آشنا، و سوارکار و چوگانباز چالاکی بودهاست. در ابتدای سلطنت با مخالفت عموی خود قاورد،[۱۳] حاکم کرمان، مواجه شده و به قصد جنگ با وی لشکر کشید. در نبردی که در نزدیکی کرج (شهری در نزدیکی اراک کنونی) روی داد قاورد را شکست داده و وی را به اتفاق دو پسرش، ایرانشاه و سلطانشاه، اسیر نمود. به توصیهٔ خواجه نظامالملک قاورد را مقتول و دو پسرش را نابینا نمود. پس از تسلط شروع به توسعهٔ کشور کرده و در سال ۴۸۰ قمری دخترش را به ازدواج المقتدی خلیفه بغداد درآورد. پس از آن به طرف خراسان و ماوراءالنهر شروع به پیشروی و توسعه نمود. در سال ۴۸۱ قمری شهر سمرقند را محاصره و تسخیر و حاکم سمرقند را موظف به رعایت حال سکنهٔ شهر نمود. سپس بطرف دمشق و انطاکیه روی کرده و آن مناطق را نیز منضم به قلمرو خود کرد. در کلیهٔ این امور از تدبیر وزیر باکفایت خود، خواجه نظامالملک، سود میبرد. بنا به تاریخ ثبت شده، ملکشاه بسیار منصف و دادگر بوده و در آبادانی و رعایت احوال مردم بسیار کوشیده و شاید که همینها هم به تدبیر وزیر وی بودهاست. در اواخر سلطنت، از توسعهٔ قدرت و محبوبیت خواجه نظامالملک بیمناک شد و قدرت و سلطنت خویش را در خطر دید که در این میان نفوذ و تلقین همسرش ترکان خاتون، (دختر ابوالمظفر عمادالدوله ابراهیم طمغاج بن نصر) که تسلط زیادی بر ملکشاه داشت بیتأثیر نبود. پیشکار ترکان خاتون خسرو فیروز تاجالملک ابوالغنائم بود و ترکان خاتون سعی داشت تاجالملک را به جای نظامالملک به وزارت برساند. انگیزهٔ ترکان خاتون نیز تضمین آیندهٔ سلطنت پسر کوچکش بود که با وجود برکیارق، پسر زبیده خاتون، دختر امیر یاقوتی که مورد تأیید نظامالملک بود این سلطنت سرانجامی نداشت. هرچند تاجالملک پس از نظامالملک خود به مقام وزارت نرسید، منصب «شرفالملک ابوسعد مستوفی» را به «مجدالملک ابوالفضل قمی» و منصب «کمالالدین ابوالرضا عارفی» را به «سدیدالملک ابوالمعالی» داد.[۱۴]
جنگ با قراخانیان
ملکشاه سپس توجه خود را به سوی قراخانیان معطوف کرد که پس از مرگ آلپ ارسلان به تخارستان حمله کرده بودند که توسط ایاز برادر ملکشاه اداره می شد و او قادر به دفع قراخانیان نبود و به دست آنها کشته شد. ملک شاه سرانجام توانست قراخانیان را دفع کند و ترمذ را تصرف کرد و کلید شهر را به ساو تگین داد. سپس مالک شاه برادر دیگر خود شهاب الدین تکیش را به عنوان حاکم طخارستان و بلخ منصوب کرد. در همین دوره، ابراهیم، حاکم غزنوی، قلمرو سلجوقیان را در شمال خراسان تصرف کرد، اما از ملک شاه شکست خورد، او سپس با شاه صلح کرد و دخترش گوهر خاتون را به ازدواج پسر ابراهیم، مسعود سوم، داد.[۵]
جنگ های دیگر
در سال 1074، ملک شاه به ارغر جنگ سالار ترک دستور داد تا آنچه را که در جریان حملات خود در قلمرو شیروانشاهان فریبرز اول ویران کرده بود، بازگرداند. در همان سال رکن الدوله سلطان شاه پسر قاورد را به حاکم کرمان منصوب کرد. یک سال بعد، ملک شاه لشکری به فرماندهی ساو تگین به اران فرستاد که توسط حاکم شدادی فضلون سوم اداره می شد. ساو تگین توانست به راحتی منطقه را فتح کند و بدین ترتیب به حکومت شدادی پایان داد. ملکشاه سپس گرگان را به عنوان شاهی به فضلون سوم داد. در طول سلطنت ملک، مؤسسات آموزشی جدیدی تأسیس شد و در این زمان بود که تقویم جلالی در رصدخانه اصفهان اصلاح شد. در سالهای 1086–1087، او یک لشکرکشی را برای تصرف ادسا، منبج، حلب، انطاکیه و لاذقیه رهبری کرد. او در این لشکرکشی، «آق سنقر» را به فرمانداری حلب منصوب کرد و از امیر عرب «شیذر» نصیر بن علی بن منقذ قدردانی کرد. در سال 1089، ملک شاه با حمایت روحانیون محلی، سمرقند را تصرف کرد و حاکم قراخانی آن احمد خان بن خضر را که برادرزاده ترکان خاتون بود، زندانی کرد. سپس به سمیریچیه لشکر کشی کرد و هارون خان بن سلیمان قراخانی، حاکم کاشغر و ختن را وادار کرد که او را به عنوان فرمانروای خود بشناسد.[۷]
سیاست داخلی و اسماعیلیه
اطلاعات بیشتر: جنگهای نزاری و سلجوقیان در سال 1092، نظامالملک در نزدیکی صحنه، در جاده بغداد، توسط مردی که به عنوان یک صوفی مبدل شده بود، ترور شد. از آنجایی که قاتل بلافاصله توسط محافظ نظام قطع شد، مشخص نشد که چه کسی او را فرستاده است. یک نظریه حاکی از آن بود که او یک قاتل بود، زیرا این افراد مرتباً در طول قرن یازدهم به جان مقامات و فرمانروایان سلجوقی می پرداختند. تئوری دیگر حاکی از آن بود که این حمله توسط ملک شاه، که احتمالاً از وزیر قدرتمند خود خسته شده بود، تحریک شده بود. پس از مرگ نظامالملک، ملک شاه پارسی دیگری به نام تاج الملک ابوالغنائم را به عنوان وزیر خود منصوب کرد. ملکشاه سپس به بغداد رفت و تصمیم گرفت مقتدی را خلع کند و این پیام را برای او فرستاد: «تو باید بغداد را به من واگذار کنی و به هر سرزمینی که میخواهی برو». این به این دلیل بود که ملک شاه می خواست نوه (یا برادرزاده) خود جعفر را به عنوان خلیفه جدید منصوب کند. سلطان به عنوان مسلمانان سنی، شیعیان، به ویژه اسماعیلیان حسن صباح را مورد آزار و اذیت قرار داد. پیروان صباح موفق شدند قلعه الموت را در نزدیکی قزوین اشغال کنند و ارتش به فرماندهی امیر ارسلان تاش که ملک شاه فرستاده بود نتوانست آن را بازپس گیرد. غیلمان سلطان، قزل ساروق، قلعه دارو در کوهستان را محاصره کرد، اما در ارتباط با مرگ ملک شاه در 19 نوامبر 1092، احتمالاً به دلیل مسمومیت، خصومت ها را متوقف کرد.[۹] میراث ملکشاه
در اواسط حکومت ملکشاه، در حدود سال ۴۷۰ ق. سلجوقیان یکی از پهناورترین امپراتوریهای زمان بهشمار میرفتند. به گفتهٔ نیشابوری: «در جمیع بلاد و دیار، از اقاصی ترک تا نهایهٔ روم و شام و یمن، خطبه و سکه به نام او [ملکشاه] مطرز و مزیّن بود».[۱۵] قبر منسوب به ملکشاه در دارالبطیخ، اصفهان
ملکشاه سه فرزند به نامهای برکیارق، محمود بن ملکشاه و محمد بن ملکشاه داشت. پس از مرگ وی، برکیارق جانشین او شد.[۱۳] پس از درگذشت ملکشاه امپراتوری سلجوقی تضعیف گشت و رقابت برای قلمرو پهناور آن میان پسران و برادرانش آغاز گشت. قلیج ارسلان سلطنت روم را دوباره بر پا کرد و توتوش اول در سوریه حاکم شد. در ایران سلطان محمود اول با توطئهٔ ترکان خاتون جانشین ملکشاه شد و در مقابل وی برادر بزرگش برکیارق قد علم کرد و با کمک غلامان و امرای نظامیه به قدرت رسید. این عدم اتحاد را دلیلی بر تقویت صلیبیون اول در این دوره دانستهاند.