عرض كردم: آخر مسئله در همينجاست كه نمىشود دست برداشت. اگر براى آنها اين امر ممكن است و متحقّق، براى غير ايشان نيز بايد امكان داشته باشد. اگر حالت نورانيّت و سير تكاملى آنها، ايشان را بدانجا رسانده است كه: مَا رَأيْتُ شَيْئًا إلاَّ وَ رَأيْتُ اللهَ مَعَهُ1«من چيزى را نديدم مگر آنكه خدا را با او ديدم.» در اين صورت بين جماع و آميزش، و بين عبادت و گريه، و بين كسب و تجارت، و بين كشت و زراعت هيچ تفاوت نيست؛ و همه از يك مقوله است.
چقدر نيكو سروده است عارف: شمس الدّين مغربى اين مطلب را در غزليّاتش:
اى جمله جهان در رخ جانبخش تو پيدا
1) نشانى اين روايت در كتاب «توحيد علمى و عينى» طبع اوّل، انتشارات حكمت، ص 191 و 192 در تعليقه ذكر شده است.
77 هر لحظه رخت داد جمالى رخ خود را
تمام اين مسائل و ما شابهها اتقان و إحكام قرآن كريم را مىرساند كه به پايهايست كه خداوند متعال مىفرمايد: ما اگر آن را بر كوه صُلْب و سخت نازل نموده بوديم، از خشيت و عظمتِ آورندۀ آن كه پروردگار است، خرد مىشد و از هم مىشكافت:
78«اگر ما اين قرآن (عظيم الشّأن و رفيع المنزله) را بر كوهى فرودآورده بوديم، هرآينه مىديدى كه آن به حالت انكسار و ذلّت درآمده و از خشيت خداوند مىشكافت و متلاشى مىشد. و اين مثالها را ما براى مردم مىزنيم، به اميد آنكه ايشان تفكّر كنند (و به عظمت و جلالت آن پى برند).»
هر چيز سخت و غير قابل انكسارى را به سنگ مثال مىزنند. خداوند مىفرمايد: اين كلام الهى با اين عظمت و ابّهت و جلالتش را ما بر انسان نازل نموديم، و نفس و روح او بايد به درجۀ اعلا و اكمل، آن را بپذيرد و قبول نمايد و در برابر آن خاشع و ذليل گردد، زيرا اگر آن را بر كوه فرستاده بوديم آن را در هم مىشكست و از هم مىشكافت.
اينك بايد ديد آنان كه قرآن را نمىپذيرند و بجان و دل نمىگيرند، نفوسشان از سنگ سختتر است.