تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
5 پسندیدن
تاریخ انتشار
شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰
بازدید
81 نفر
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
ابوالفوارس مذکور (شاه شجاع)،به همراه برادرانش پدر خود (بها ءالدوله)
را در اصفهان کور کرد تا به قدرت رسد . وی که خواندن و نوشتن هم نمی
دانست از هیچ ظلم و خونریزی فرو گذار نکرد و اوست که ممدوح حافظ
است نه پیام آور اسلام !
هنر نکرد به مکتب نرفت و خط ننوشت ولو معلم صدها چو تو موسوس شد
عجب ز شاعر جویای درهم و دینار به هر که زر دهد او را انیس و مونس شد
بی گمان ، زیباترین اشعار فارسی از آن حافظ است و دیوان وی آکنده از
مضامین بلند عرفانی ، انتقادی و... می باشد ولی شاید همین زیبایی
به همراه چند وجهی بودن پاره یی مفاهیم ، کاربرد برخی اصطلاحات و
استعارات خاص و عدم توجه خواننده به جغرافیای زمان و مکان پدیده ،
خواننده و مخاطب را در برداشت ها ، گاهی دچار خطا و سو ء تفاهم
نموده باشد .
ارائه شده توسط : حسین ایزدی
در وب سایت : جم نما
به نظرتان بیشتر چه محتوای در جــم نـما منتشر شود؟