تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
6 پسندیدن
تاریخ انتشار
یکشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۱
بازدید
1,487 نفر
مترادف خلال: اثنا، جریان، حین، ضمن، طی، میان، هنگام، تباهی ها، فسادها، خصایل، خصلت ها، خوی ها، منش ها، تکه چوب نازک، بریده پوست نارنج و نارنگی، دندان پاک کن
خلال. [ خ ِ / خ َ ] ( ع اِ ) درمیان. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب )( ملخص اللغات حسن خطیب ). ضمن. طی. بین :
گفته شد آن داستان معنوی
پیش ازین اندر خلال مثنوی.
- خلال الدار ؛ گرداگرد حدود خانه و مابین بیوتات خانه. ( منتهی الارب ).
- در خلال این جماعت ؛ در بین این جمع.
- در خلال این مدت ؛ در اثنای این مدت.
|| خِلال. ج ِ خل و خَلّة و خِلّة و خُلّة و خُلَل. ( منتهی الارب ). || آنچه بدان سوراخ کنند. ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ج ، اخلة. || میل دندان کاو. ( منتهی الارب ). چوب یا استخوان یا فلزی با نوک باریک که برای بیرون کرن خرده های غذا که در میان دندانها ماند بکار برند. دندان فریش. دندان افریز.چوچو در لغت مردم رشت و انزلی. ( یادداشت بخط مؤلف ): از آن خلال کنند. ( کلیله و دمنه ).
گر خلال بن دندان شدنم نگذارند.
ارائه شده توسط : حسین ایزدی
در وب سایت : جم نما
به نظرتان بیشتر چه محتوای در جــم نـما منتشر شود؟