تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
5 پسندیدن
تاریخ انتشار
جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲
بازدید
62 نفر
به نام خدای فرشته ها
سلام فرشته های ایران، سلام غنچه های نوشکفته ی باغ ایمان
روز زیبای فرشته
روز خاطره های به یاد ماندنی، روز پرواز به دنیای بزرگ بزرگ بزرگ، روز جشن
روز اول مهر مبارک باد.
مجری گری جشن شکوفه ها
عرض سلام و ارادت و خیر مقدم دارم محضر ارزشمند شما حاضران و مدعوین محترم،
مسئولان ارجمند و گرامی و اولیای بزرگوار دانش آموزان خوب مکلّف.
حضور سبزتان در جمع شکوفه های اقاقیا گرامی باد.
عزیزان دلبند در خدمتتان هستیم؛
با اجرای برنامه های جداب و متنوعی که از طرف مدرسه ، برای این روز شکوهمند و خاطره انگیز تهیه و تدارک دیده شده است.
امیدوارم مورد پسند شما قرار گیرد و لذت و بهره ببرید.
آغاز سال نوی تحصیلی، بهانهای شد تا به جایگاه دانش و خرد با نگاهی به ادبیات و تاریخ کهنسال میهنمان بپردازم.
برای آنکه گفتار طولانی نشود؛ به چند بیت از استاد سخن، و پدید آورنده حماسه ملی ایرانیان، فردوسی بزرگ بسنده میکنم.
زنیرو بود مرد را راستی
ز سستی دروغ آید و کاستی
در نگاه نخست نیرو و زور بازو فاکتور مهم قدرت پهلوان و جوانمرد بهنظر میرسد اما بیتی دیگر در شاهنامه به میان میآید.
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
جشن مدرسه ها مبارک
متن مجری گری جشن شکوفه ها
پائیز که آغاز میشود تمام مردم شهر انگار حال و هوای دیگری دارند.
کوچهها، خیابانها و درختان حتی از آغاز این فصل در شور و غوغایی دیگرند.
روز اول پائیز پایت را که از خانه بیرون میگذاری عطری تازه به مشامت میرسد.
عطر برگهای زرد، عطر شادیهای کودکانه، بوی کاغذ، بوی مهر. به هر سمتی که نگاه میکنی کیفهای رنگارنگ و لباسهای فرم کوچک و دوستداشتنی را میبینی که در تن بچههای دبستانی زیبایی و طراوتی دو چندان دارند.
روز اول مهر برای تمام مردم شهر روز آغاز است.
آغاز سال تحصیلی، آغاز تجربههای تازه، دوستیهای تازه، دنیای تازه و خاطرات.
اول مهر برای همه روز شروع مدرسههاست.
چه برای کسانی که از واپسین روزهای تابستان در تدارک این روز و روزهای پیش رویش بودهاند و چه برای کسانی که مدرسههایشان پشت زمانها جا مانده است.
محال است وقتی شور و غوغای دبستانیها را میبینی و صدای زنگ مدرسه و بلندگوی آن به گوشت میرسد دلت برای لحظهای جای آنها بودن تنگ نشود و دفتر کاهی خاطراتت ورق نخورد.
جشن شکوفه ها مبارک
اما گذشته از تمام احساسات خفته و تازهای که با اولین روز مهر ماه در دلت جوانه میزند، روز اول مهر، روز پا گذاشتن به دنیای بیحد و حصر دانایی و خرد است.
روزی که انسان را از کودکیها، تاریکیها و ناشناختهها به مرور زمان به دنیای روشن آگاهی و بینش هدایت میکند، و یافتههای بشری را به او میآموزد.
قدرت تفکر و تعقل یکی از برترین نعمتهایی است که خداوند سبحان به انسانها بخشیده است و همین ویژگی خاص است که به همراه دیگر امتیازات انسان را از سایر مخلوقات متمایز و برتر میکند.
انسان به وسیله همین ویژگی خاص به کسب علم میپردازد و به وسیله کسب علم به شناخت خود، شناخت دنیای پیرامون خود و در نهایت شناخت مبدأ و منشأ جهان خلقت دست پیدا میکند.
مجری گری جشن شکوفه ها
ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺎﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ…
ﻗﻠﻢ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻣﺸﻖ ﻫﺎ، ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺪ ﻭ ﻣﺸﻖ ﻫﺎ چشم ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﭽﻪ ﻫﺎیند.
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﻓﺘﺮﻫﺎﯼ ﻧﻤﺮﻩ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻣﻌﺼﻮﻣﺎﻧﻪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺭﺍ ﺛﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺁﺏ ﺧﻮﺭﯼ ﻫﺎ، ﺗﺸﻨﻪ ﺳﯿﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻫﺎ، ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻠﻮﻍ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﻼﺱ.
ﮐﻼﺱ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ، ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺎﯼ ﺁﻣﻮﺯندگان ﺩﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻧﺪ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺩ، ﺩﺭ ﻫﺎﯼ ﻭ ﻫﻮﯼ ﺍﻣﯿﺪﺑﺨﺶ ﺁﻧﻬﺎ، ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﺤﻮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ.
ﺑﺬﺭ ﺗﻌﻠﯿﻢ، ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺘﻌﺪ ﻭ ﭘُﺮ ﺑﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﯿﻤﮑﺖ ﻫﺎ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎ ﻭ ﮐﯿﻒ ﻫﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺎﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ؛ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﮑﻔﺘﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺯﺩﻥ، ﺻﺪﺍﯼ ﺭﻭﯾﺶ ﻭ ﺭُﺳﺘﻦ، ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺎﯼ ﺑﻬﺎﺭ، ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺎﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯽ آید… صدای پای عشق…
متن مجری گری جشن شکوفه ها
«مهر»، نامیراست.«میترا» از ماست و نگهبان راستی و درستی هاست.در مهرماه، نیم رخی از حیات ایران و صفای آینه ی اسلام دیده می شود.کتاب خدا پیش نگاه آدمی گشوده می شود که «بخوان» و سفارش آن پیامبر بزرگ معنا می شود که «هماره دانش بجو».
مهر، ماه رویش نور و حرارت دانایی است.
مهرماه،نه پیام آور پائیز که مبدا بهار است. بهاری پربهاتر از بهار طبیعت. شبیه همه آدمهای خوبی که حضورشان پشت دیوارهای سیمانی این عصر تنهایی، تسلی خاطر است. معجزه ی این بهار، همان معجزه ی عشق است .
چنین بهاری هر سال مثل عشق، تکراری نا مکرر دارد و برای همین است که شرح بازگشایی بهشت ها را ازهرزبان که می شنوی،نامکرر است. بهاردانایی، امید فصل های بعداست.او که نباشد،تحمل سرمای زمستان بی سوادی،غروب های غمگین پائیز پوچی و ظهرهای داغ تابستان تنهایی غیرممکن می گردد.
متن روز اول مهر با شکوفه های مهری
روزاول مهر، صبح قشنگی دارد.انگار زمین خانه ها سبز شده اند. نونهالان خانواده ها ،شکوفه کرده اند.شکوفه های مهری که بهار را چه بی صبرانه چشم به راه بوده اند .
هم آنها که همه ی دنیاشان یک دست لباس نو و یک کیف و مداد و دفتر است. در این روز، گویی هوا هم خوب تر شده است؛ از بس که باران مهربانی در آسمان مدرسه ها می بارد.
این روز،فرصتی برای یک طلوع جاویدان است. بهانه ای برای نوشتن برسر سطر زندگی. روزی که ذهن کوچک آن همه کودک معصوم در بین راه مدرسه،پر از سوال و آسمان دلشان پر از صدای بال می شود.
پشت دانایی اردو بزنیم و بکوشیم تا مدارس ما،سربلند تر از همیشه، مدارسلامت جامعه باقی بمانند آرزوی سبزشان،آموختن پرواز و به خویشتن رسیدن است.
مهرماه، یادآور تمام دیروزهای کودکی ماست. روزهایی که بعد از زنگ کلاس سایر بچه ها،تازه اول آشنایی ما کلاس اولی ها بود. روزهایی که به بازی و خنده گذشت.
مهر و آغاز سال تحصیلی و رویش دانایی
راستی هیچ فکرکرده ای که ماندن در هجوم بادهای سردپائیزی و روبه روشدن با جای خالی بچه های سرودخوان، چه اندازه دشواربود؟حال اما فقط خداحافظی یک کودک کلاس اولی از داخل خانه و صدای پای او درداخل کوچه،عطرشور و نشاط و امید را در هوا می پراکند.
پس بیائیم به این بهار ،هزاربار سلام و سپاس گوئیم .پشت دانایی اردو بزنیم و بکوشیم تا مدارس ما،سربلند تر از همیشه، مدارسلامت جامعه باقی بمانند. اگرچه درپناه یک چهاردیواری که به وسعت یک دنیاست،دیدن همه کس را و ندیدن خود را،کارساده ای نیست والبته کار هرکس هم نیست:
سینه باید گشاده چون دریا تا کند نغمه ای چو دریا ساز
بانگ دریادلان چنین خیزد کار هر سینه نیست این آواز
جشن شکوفه ها
چه زود دیر می شود! در باز شد … برپا! … برجا! درس اول: بابا آب داد، ما سیراب شدیم.
بابا نان داد، ما سیر شدیم… اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان… و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند… کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم و در زندگی گم شدیم.
همه زیبایی ها رنگ باخت …! و در زمانه ای که زمین در حال گرم شدن است قلب هایمان یخ زد! نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته… دیگر باران با ترانه نمی بارد!
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم، زرد شدیم، پژمردیم… و خشک زار زندگیمان تشنه آب شد…
و سال هاست وقتی پشت سرمان را نگاه میکنیم جز ردپایی از خاطرات خوش بچگی نمی یابیم و در ذهنمان جز همهمه زنگ تفریح، طنین صدایی نیست …!
و امروز چقدر دلتنگ آن روزهاییم و هرگز نفهمیدیم چرا برای بزرگ شدن این همه بی تاب بودیم؟
مجری گری جشن شکوفه ها
اول مهر، روزی نیست که مدرسه ها باز می شوند؛ اول مهر روزی ست که تو تصمیم می گیری درِ مدرسه را باز کنی.
یعنی همان روزی که تصمیم می گیری دانش آموز شوی؛ آن وقت می بینی که خانه مدرسه است، کوچه مدرسه است، شهر مدرسه است، دنیا مدرسه است؛ و هر جا و هر چیز، درسی ست برای آموختن.
روزی که تو دانش آموز شوی، همه جا مدرسه خواهد شد؛ و از آن روز به بعد ، تمام روزها ،اول مهر است…
اول مهر و زنگ مدرسه
دوباره زنگ ها زده می شود و درها باز می شوند تا دوباره خاطرات هر ساله تکرار شوند.
دوباره بچه ها پشت در جمع می شوند و با باز شدن در به داخل هجوم می برند.
دوباره بوی مشق می آید و بوی خرده پاک کن های بغل دستی ام.
دوباره بوی دعواهای زنگ تفریح بچه ها و هر از گاهی چوب ناظم مدرسه…
دوباره معلم بین نیمکت ها راه می رود، دوباره املا می نویسیم.
دوباره معلم ریاضی تخته را پر از اعداد می کند.
دوباره تخته ها را پاک می کنیم.
دوباره انشا می نویسیم که تابستان خود را چگونه گذراندیم.
دوباره بوی مهر آمد، ماه مدرسه.
دوباره یک سال گذشت؛ مثل همان سال ها…
و ما یک سال بزرگ تر شده ایم.
مهر با جشن شکوفه ها
درها را بگشایید که خورشید «مهر» از روزنه های «دانایی» دمیده است.
درها را بگشایید تا بار دیگر «بابا» برای تشنگان دانایی «آب» بیاورد.
باز کنید درهای باغ دانایی را تا «آن مرد» «در باران» بیاید و با شانه های باران خورده، «بهار علم» را به ارمغان بیاورد و با جام های لبریز از «حس شکفتن» و «به باور رسیدن»، تشنگان را سیراب کند.
امروز، روز علم است؛
روز بازگشایی دروازه های دانش برای جویندگان آن.
پنجره های کلاس را باز کنید تا تخته سیاه، از هوای تازه تلاش ها پر شود.
دوباره زندگی در کلاس ها جانی تازه می گیرد.
«گچ»، با «تخته سیاه» آشتی می کند.
نیمکت های خاک خورده دوباره تمیز می شود.
دفترها، از «بابا» و «انار» و «ادیسون» و «معادله» و… پر می شود.
درها را بگشایید، تا شور و شوق پرواز در بال های پرندگان ریخته و صدای دلنشین معلم، در چهار سمت کلاس طنین انداز شود.
«بچه ها! بازگشایی مدارس و نوید تلاشی دوباره را به شما تبریک می گویم»
مجری گری جشن شکوفه ها
پاییز می رسد از راه و ماه که در نهایت مهربانی است؛ و خیابان های شلوغ که هفت سالگی بچّه ها را به مدرسه ها می برند؛ هفت ساله هایی که بلوغشان را پشت نیمکت ها می نشانند.
و کوچه های تا دیروز خاموش، که از هیاهویی خوش سرمست اند.
ماه مهر، ماه مهربانی آمده است.
بچّه ها، دست در دست پدر یا مادر، با کیف های رنگارنگ، با روپوش های همرنگ و….
دریچه ای به وسعت هستی، به بی نهایت مجهولات، اوّلِ دانش، «می روند تا پشت دانایی اردو بزنند» از نردبان شعور بالا بروند، با الفبای دانش.
سرکشیدن جرعه ای از علم و تا همیشه در طلب بودن. پاییز می رسد از راه…
حس می کنی که چقدر این صدا را دوست داری؛ صدای زنگ مدرسه را می گویم. مدرسه ها در هیاهوی دانش آموزان گم می شود. کلاس اوّلی های بازیگوش.
اولین قدم برای استقلال، برای روی پای خود ایستادن، درست از لحظه ورود به حیاط مدرسه.
دنیایی جدید فرا روی توست؛ خانه دوّم.
کلاس بالایی ها، مشتاق دیدار هم، بعد از سه ماه جدایی.
روبوسی هایی که طعم فراق را به وصال پیوند می دهد. بازدید از مدرسه.
باز گچ های رنگی: قرمز، سفید، زرد و باز تخته سبز که همیشه مثل سؤالی بزرگ در ذهن ها باقی می ماند که چرا سیاه؟ چرا تخته سیاه؟
شروع هفت سالگی، از آغاز الفبا ـ الف، ب، پ ـ باز شدن دریچه های ادراک بر گستره عقول کودکانه، ریزش باران اندیشه، رویش جوانه های خلاقیت.
ماه مهر و خیابان های شلوغ که هفت سالگی کودکان را آرام می گیرند از کوچه ها و می نشانند پشت نیمکت های چوبی و این یعنی شروع «دانستن».
بازگشایی مدارس را به کلیه دانش آموزان تبریک عرض می کنیم
و امیدواریم که سالی سرشار از موفقیت برای تحصیل خود فراهم سازید.
مهری که به «مهر» داریم، از آن جهت است که یک «آغاز» است.
«مهر»، شروعی دوباره است تا آگاهی های بیشتری کسب کنیم، و با دانش و بینش بیشتری مجهز شویم و «راه» را بهتر بشناسیم.
«مهر»، فرصتی است تا در سال جدید دانش آموزی خود، همراهانی مصمم تر، همفکرانی تازه تر، اندیشه هایی متعالی تر و شناختی عمیق تر از دین و دنیا کسب کنیم.
مِهر، موسم پاشیدن بذر «علم» و «عاطفه» در مزرعه ی اندیشه ها و دل هاست.
مهرماه، بهار کسب و دانش و تجربه اندوزی است.
«کلاس»، گلخانه ی معطر باغ زندگی است.
«درس»، سیراب کننده ی جان عطشناک دانش آموز و دانشجوست و «زنگ مدرسه»، ترنّم گوش نواز و دلنشین «آموختن» است.
اکنون که در آغاز سال تحصیلی هستیم، برای سال، برنامه ریزی داشته باشیم.
تا « پایان » را نتیجه ی پربار این « آغاز » سازیم و « خاتمه » را به زیبایی « شروع » قرار دهیم.
پس… ما هم آغازگر « راه نو » باشیم.
مجری گری جشن شکوفه ها
مهر، سرآغاز فصل علم آموزی است؛ علم چگونه آموختن!
در مهر، تلاش و ممارست و تفکر گرد هم می آیند تا علم را بیافرینند.
اول مهر، روز بازگشایی درهای قصر علم به روی جانهای مشتاق است.
مهر، شاهراهی است که به دروازه های علم منتهی می شود.
مهر، یک فرصت است؛ فرصت قدم نهادن در جاده پرپیچ و خمِ علم.
مهر، نقطه آغاز ماراتن علم آموزی است.
مهر، عرصه شکوفایی علم آموزی است.
سرچشمه های علم، در مهر، نهفته اند.
مهر، تداعی گر تلاش و پویایی در راه کسب علم است.
مهر، را با مهر، برای کسب آداب علم آموزی بیاغازیم.
ارائه شده توسط : حسین ایزدی
در وب سایت : جم نما
به نظرتان بیشتر چه محتوای در جــم نـما منتشر شود؟