۱- کنایه از شادی و سرور فراوان است. معمولا می گویند فلانی از شادی در پوست خود نمی گنجد.
۲- معنای گنجیدن: یعنی جا شدن، قرار گرفتن چیزی در چیز دیگر
نمی گنجد: یعنی جا نمی شود.
مثلا: این ظرف بسیار کوچک است و گنجایش این همه غذا را ندارد.
یا: از بس ذهنش را از داستان های تخیلی پر کرده است، مطالب علمی و دلایل منطقی در ذهن او نمی گنجند. (یعنی کشش و ظرفیت فهم مطلب را ندارد.)
۳- معنای لفظی این ضرب المثل: انقدر تمام وجودش را شادی فراگرفته که گویی می خواهد پوست را کنار بزند و هیجان درونی اش را به همه نشان دهد!
مثال: دوستم که دیروز نتایج کنکورش را دید، چشمانش از شادی برق می زند. او در بهترین دانشگاه کشور و در بهترین رشته قبول شده بود و از شدت هیجان و خوشحالی بالا و پایین می پرید و در پوست خودش نمی گنحید. هر لحظه ممکن بود خوشحالی هایش فوران کند!