به دانش گراي و بدو شو بلند / چو خواهي که از بد نيابي گزند
اگر مي خواهي از شر و بدي آسيب و صدمه اي نبيني بايد به سمت آگاهي و دانش بروي و با علم
روان خواني
چرا زبان فارسي را دوست دارم؟
نويسنده: خلامعلي حداد عادل نوع نثر: ساده و روان
نسيم مهربان لالايي آنها را مانند پري لطيف که بر گونهي من کشيده مي شود، لمس کنم.
ترانه هاي مادران براي کودکان را مانند پري نرم که به صورت من کشيده مي شود.، احساس بکنم.
زبان فارسي، ريشه اي است که با آن به خاک وطنم بسته شده ام و فرهنگ سرزمين خود را با اين ريشه از خاک مي مکم
زبان فارسي، مانند ريشه ي درختي است که من به وسيله ي آن به خاک سرزمينم محکم بسته شده ام و جداشدني نيستم و فرهنگ و تمدّن سرزمين خودم را از راه همين ريشه تغذيه مي کنم.
گر بَر کَنم دل از تو و بردارم از تو مهر / آن مهر بر که افکنم، آن دل کجا برم؟
اگر از تو دل بکنم و مهر و محبتي که به تو دارم را رها کنم، به جاي تو چه کسي را دوست داشته باشم و به چه کسي دل ببندم؟
مفهوم بيت:
من فقط به تو علاقه مندم و عشق مي ورزم و به غير از تو به کس ديگري يا چيزي ديگر علاقه اي ندارم.
نکات دستوري و آرايه هاي ادبي روان خواني:
تلخ کام ? کنايه از غمگين و ناراحت شدن
دل برکندن و مهر برداشتن ? کنايه از ترک عشق و علاقه
مصراع دوم بيت، استفهام انکاري است واژه معني واژه واژه معني واژه نخست اول، آغاز معاصر هم دوره، هم عصر موجب سبب حکيمان دانشمندان مناجات نيايش، دعا مهر محبت، عشق دل پذير دوست داشتني تحسين آفرين گفتن خوار ذليل، حقير گونه رخسار، چهره، صورت خدشه خراش، نقص و اشکال همدست داراي اتحاد، متحد، همراه وجد خوشي فراوان، شور و هيجان مي بالم در اين درس، رشد مي کنم معارف جمع معرفت، دانش ها، علوم مهر بورزم علاقه ي فراوان داشته باشم هم نوا هم صدا، هم آواز، هماهنگ عالمانه با دانايي، مطابق با روش دانشمندان يگانه در اين درس به معني، متحد و يکپارچه معبود خداوند، آنچه مورد پرستش واقع مي شود چشم انداز منظره، آنچه از آينده در نظر مجسم مي شود فراتر جلوتر، پيش تر، اشاره به ارزشمندي زبان فارسي است لالايي ترانه و آوازي که مادران براي خواباندن کودکان مي خوانند حکمت آميز سخن اخلاقي که عمل به آن، سبب رستگاري مي شود، پند همدلي يک دل بودن، آن که از نظر عاطفي با کسي هم فکري داشته باشد