جواب : وارونه - مترادف وارونه: باژگونه، باژگونه، برعکس، دمر، سرازیر، سروته، ضد، عکس، وارو، وارونوارونه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص ) برگشته. باژگونه. معکوس. مقلوب. ( برهان ) (
آنندراج ). وارون. واژگون. ( ناظم الاطباء ). باژگون. منکوس. منکوساً.
واشگونه. باشگونه.واژونه. واژگونه. و رجوع به وارون شود : که او را زمانه برآنگونه بودهمه تنبل دیو وارونه بود.فردوسی.بزد چنگ وارونه دیو سیاه دو تا اندر آورد بالای شاه.فردوسی. || بدبخت. شوم. نامبارک. ( برهان ) ( آنندراج ) : چرا زادم چو او بی بخت فرزندچرا کردم چنین وارونه پیوند.( ویس و رامین ).بزرگ امید را گفت ای خردمنددلم بگرفت از این وارونه فرزند.نظامی ( خسرو و شیرین ص 412 ).|| ( اِ ) نمودار چیزی را گویند خواه نیک خواه بد. ( اوبهی ).وارونه.
[ ن َ] ( اِخ ) وارونی. وارونا. کهن ترین و عالیمقام ترین خدای نژاد آریا
است و آسمان صاف محیط بر عالم به معنی وسیع این واژه میباشد. اسم آسمان در
زبان سانسکریت ، ودر ریگ ودا ( قدیمترین کتب سانسکریت ) ابتدا دیااوه بوده
که بعدها به وارون یا وارونه تبدیل شده. دیااوه تاکنون نیز به شکل دیااس به
معنی آسمان مرئی است و وارونه و معکوساً به اورانس تبدیل شده ، که در زبان
یونانی به معنی آسمان است. این نامها ما را به دوره بدوی نژاد آریا و
زمانی که اسلاف مللی که بعدها اروپا را مسکن خود قرار دادند و در شرف قیام
برای مهاجرت از میهن اصلی خود بودند، سیر میدهند هندوان و ایرانیان مسلماً
به خدایان متعدد اعتقاد داشتند، ولی ظاهراً برای آسمان تفوق مقامی قائل
بودند از این رو به واژه دیااوه و وارونه اغلب کلمه آسوره یعنی بزرگ و
ولینعمت را می افزودند و گاهی برای وارونه محسوب میگردید. آتش در موقع
تظاهر به شکل برق پسر او، و قسمت مرئی آسمان ستاره دار، جامه سلطنتی وی
بشمار میرفت. وارونه تنها مظهر قوای مادی طبیعت نیست بلکه از نظر قوای
معنوی نیز دارای صفات اخلاقی عالی است ، او برقرارکننده آسمان و زمین است ،
او ایجادکننده و حافظ نظم و سعادت دنیاست و انحراف از این قوانین گناه و
نخستین مرحله هر نوع کژی و کاستی است بهمین جهت از گناهها به درگاه وارونه
توبه کرده عفو می طلبیدند، زیرا که وارونه همانطور که رحیم است جبار نیز
هست و از همه گناهان بزرگترین تقصیر در نظر او دروغ است. آسمان در همه
ادوار تاریخی در نزد ایرانی مانند دیگر اقوام مظهر «عظمت » بوده است. نام
وارونه در اغلب خطاب ها با نام رب النوع دیگری به نام میتره همراه است و
میتره لغةً به معنی دوست بوده و مظهر روشنائی روز است. میتره ( سانسکریت )
یا میثره ( اوستا ) که بمنزله اپولون ایران است با خدای آسمان رابطه نزدیکی
دارد به حدی که آندو در حکم یک جفت غیرقابل تجزیه و تفکیک میباشند. وارونه
، میتره ، میتره ، وارونه ، مانند هم هستند. هیچیک بر دیگری تقدم ندارد.
این هر دو دارای یک فکر میباشند و متفقاً نظام عالم و قانون راستی را حفظ
میکنند و با هم ناظر کارها و دلهای نوع بشر بوده همه چیز را می بینند و همه
چیز را میدانند، شدت پیوند این دو به حدی است که حتی در موقع حرکت سوار یک
گردونه دوچرخه میشوند. آفتاب را اغلب چشم وارونه میتره یا وارونه مینامند.
( از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 26 و 27 و 28 ). و رجوع به
وارون ، وارونا و مزدیسنا ص 46، 153، 154 شود.